بررسی گريفين تارپلي در مورد جایگزین پیمان امنیتی افغانستان – آمریکا
خبرگزاری خاورمیانه / میز اجتماع – اقتصاد – بازسازی
وبستر گريفين تارپلي نويسنده، تاريخ نگار و استاد دانشگاه از واشنگتن امريکا در گفتگو با برنامه ديبيت شبکه پرس تي وي به بررسي پيمان امنيتي احتمالي ميان افغانستان و امريکا پرداخته است.
تارپلي :
مسلما هيچ گزينه ايده آلي پس از ۳۰ سال جنگ و تخريب که بي ثمر بوده است، براي افغانستان وجود ندارد. ما فقط ميتوانيم به شرارت هاي کمتر در برخي از ولايات افغانستان فکر کنيم و اکنون ميتوانيم درباره اين موضوع مسائلي را مطرح کنيم.
مشخصا امکان پذير است که ببينيم کرزي توافقي بزرگ را در کنار خود دارد. نيروهاي امريکايي هنوز در آلمان و جاپان حضور دارند اما آنها در اين کشورها به خانه هاي مردم هجوم نميبرند، چنين موضوعي تاکنون در اين کشورها شنيده نشده است. بنابراين اين موضوع ادامه حضور نظاميامريکا، موضوعي قابل پذيرش ميباشد.
به نظر من ادامه حملات با طیاره های بی پیلوت در مقابل چشمان جهانيان، بايد متوقف شود.
موضوع اعطاي مصونيت به نيروهاي امريکايي، شايد تا حدودي پيچيده باشد اما واقعا موضوع اصلي نيست و مسئله اين است که امريکا نميتواند حمايت نظامي مناسبي از شخصي مانند کرزي انجام دهد.
مسلما دولت امريکا با وي خصومت دارد؛ با نگاهي به گذشته و موضوع افشاگري ويکي ليکس، آنها اطمينان دادند که وي با تهمت هايي روبرو خواهد شد و مشخص شد که اين مسائل با هدف تضعيف وي و در حقيقت تضعيف نقش وي صورت گرفته است.
بنابراين آيا منطقي تر نيست به موضوع نيروهاي منطقه اي بيشتر فکر کنيم ؟ آيا هيچ کسي در منطقه نيست يا کشوري در منطقه نيست که بتواند به نوعي نيروهاي حافظ صلح ايجاد کند و اين نيروها بتوانند به نيروهاي افغان کمک کنند و اين نيروها در واقع به دنبال دخالت هاي امپرياليستي در افغانستان نباشند ؟
مسلما سر و صدا و فريب هايي در اين زمينه وجود خواهد داشت. منظورم اين است که از نظر سياسي، از نقطه نظر داخلي در امريکا، اگر اين نيروهاي نظامي مورد استقبال نباشند، دولت نميتواند آنها در افغانستان به مدت زياد نگه دارد.
هر سياستمداري که در اين مقطع زماني پيشنهاد تطويل جنگ در افغانستان را مطرح ميکند، در واقع خواستار شکست خودشان ميباشد. چنين سياستمداري از گردونه قدرت خارج خواهد شد، چه وي اوباما يا سوزان رايس و يا هر کس ديگري در کنگره امريکا باشد.
اجازه دهيد پيشنهادي را مطرح کنم : ممکن است ما نيازمند گسترش تمرکز بر همه اين موارد و موضوعات باشيم. مهمترين موضوع در افغانستان موضوع ۱۲ هزار نيروي نظامي امريکايي و يا نيروهاي نظامي کشورهاي ديگر نيست؛ موضوع اصلي بازسازي اقتصادي و توسعه پس از چندين دهه جنگ در اين کشور ميباشد.
اين کشوري است که در واقع با فعاليت هاي نظامي دهشتناک ويران شده است و اين گونه به نظر ميرسد که پيشنهاد واقع گرايانه در قبال اين کشور به اين شرح است : چيزي که افغانستان در واقع نيازمند آن است، حدود ۵۰ ميليارد دلار کمک هاي فوري براي بازسازي اين کشور در پنج تا شش سال آينده است.
در اين کشور همه نوع پروژه هاي سود آور وجود دارد که قابل اجرايي شدن ميباشد: احداث خطوط گازي از ترکمنستان به هند، احداث خطوط گازي از ايران به هند از طريق خاک افغانستان.
در اين صورت شما ميتوانيد از عهده برق رساني به مناطق روستايي بر آييد و بدين ترتيب امکانات به روستاهاي افغانستان ميرسد و سپس در آن صورت رويه هايي را در اين روستاها ميتوان در پيش گرفت. ما همين روند را از طريق شرکت فدرالTennessee Valley Authority در امريکا انجام دادهايم.
يک صفحه مثبت در تاريخ اخير افغانستان پروژه هلمند با راه اندازي نيروگاه هاي برق آبي و کنترل سيل و ديگر مسائل وابسته به آن است.
افغانستان کشوري کوهستاني است و دره هاي زيادي دارد و در همه اين دره ها ميتوان همين سدهاي کنترل سيل و نيروگاه هاي برق آبي را راه اندازي کرد و بنابراين استاندارد زندگي براي مردم اين کشور را ارتقاء داد، روند کاشت و برداشت خشخاش را متوقف کرد، و با دادن دانه هاي ديگر به مردم، آن را با خشخاش جايگزين کرد و در حقيقت با اين اقدامات به مردم افغانستان گذرنامه ورود به جهان مدرن، جهان صنعتي و تکنولوژيک را ميدهيم.
من فکر ميکنم زماني که کرزي روي کار آمد، وي در حقيقت از سوي دولت امريکا روي کار آمد اما با گذشت زمان وي برخي جوانب رهبر ملي را به دست آورد و وي تمايلاتي را درباره افغانستان مطرح کرد که واقعي بودند.
افغانستان مسلما ميتواند کشور مستقل موفقي باشد اما کشورهاي مختلف جهان در اين چند دهه اخير افغانستان را بمباران کرده و در اين کشور نوعي خفقان ايجاد کرده اند که در واقع مانع پيشرفت اين کشور شدهاند.
اجازه دهيد به يک نمونه اشاره کنم، بانک کشورهاي گروه بريکس، مردم درباره برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي (کشورهاي عضو بريکس) شنيده اند؛ اين کشورها يک بانک راه اندازي کردند که جايگزيني براي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول باشد.
اين موضوع براي روسيه، چين و هند بسيار با اهميت بوده است. اجازه دهيد همه اين کشورها ۵۰ ميليارد دلار در اين سرمايه گذاري کنند که البته مورد نياز است. اگر شما توسعه اقتصادي داشته باشند، آن موقع ميتواند ترتيبات نظاميخود را تامين هزينه کنيد و اين مسئله به روش هاي گوناگون امکان پذير است.
اجازه دهيد به يک موضوع ديگر اشاره کنم، دليل آن که افغانستان اين همه سال صحنه جنگ بوده اين است که اين کشور پايگاه خوبي براي گروه هاي مختلف بوده است. براي مثال، اگر شما بخواهيد خطوط راه آهن قطار سريع السير از هند به اروپا احداث کنيد، که جهان منتظر انجام چنين پروژه اي است، چنين خطوط راه آهني بايد از مسير خيبر کشيده شود و بدين ترتيب اين خطوط راه آهن ميتواند به مسير حمل و نقل خوبي تبديل شود؛ با احداث خطوط راه آهن و خطوط لوله انتقال گاز و نفت پيشرفت حاصل ميشود و به نظر من اين تنها راه پيشرفت اين کشور بحران زده ميباشد.
اگر شما بخواهيد توافق هاي نظامي داشته باشيد، اين مسئله بايد با توسعه سرمايه گذاري همراه باشد که در واقع اين مسئله بايد پيشرفت هاي گسترده، کامل و جدي به دنبال داشته باشد.
من فکر ميکنم همان طور که ما ديده ايم، تمايل غالب در امريکا و در ميان مردم اين کشور اين است که آنها از جنگ خسته شده اند و ميخواهند اين تعهدات خارجي را از شانه خود بردارند.
در همين حال، عقب نشيني فوري و ناگهاني ممکن است مشکلاتي به دنبال داشته باشد. در همين حال من فکر ميکنم که شما بايد به لويي جرگه گوش فرا دهيد، شما بايد به کرزي گوش دهيد و دستکم اين مسئله را به صورت جدي مورد توجه قرار دهيد، زيرا اين کشوري است که توجه خاصي به آن معطوف شده است زيرا رنج ها و سختي هاي زيادي از سوي مردم آن مورد تحمل قرار گرفته است.
اما بار ديگر تاکيد ميکنم که بدون توسعه اقتصادي هيچ چيزي کارآمد نخواهد بود.