پس از آغاز و اوج گیری موج بیداری اسلامی در منطقۀ غرب آسیا و شمال آفریقا که منجر به سرنگونی دستنشاندگان غرب در تونس، مصر، لیبی و یمن و به خطر افتادن منافع آمریکا و همپیمانانش در منطقه شد، طرحی جدید با هدف انحراف این موج انقلابی و مصادرۀ آن در منطقه کلید خورد که همان آغاز شورشهای مردمی علیه دولت قانونی سوریه در نوامبر سال ۲۰۱۰ بود.
اولین بازیگز میدانی این طراحی جدید، افسران و نیروهای جدا شده از ارتش سوریه بودند که “ارتش آزاد” این کشور را تأسیس کردند. نخستین کسی که تشکیل این گروهک را اعلام کرد، شخصی به نام “حسین هرموش” بود که در عملیات کماندویی سازمان اطلاعات سوریه در داخل اراضی ترکیه بازداشت شد. درحال حاضر، “ریاض الاسعد”، رهبری این گروه مسلح را به عهده دارد. همزمان با تأسیس ارتش آزاد، شاخۀ شامات سازمان تروریستی القاعده بنام “جبهه النصره لأهل الشام” نیز فعالیت خود را آغاز نمود. رهبری این گروه وهابی تکفیری را شخصی بنام “ابومحمد الجولانی” به عهده دارد. دیگر گروه مسلحی که پس از آغاز بحران درسوریه تشکیل شد گروه “جیش الاسلام” به رهبری “زهران علوش” است که البته در ادامه (نوامبر ۲۰۱۳) همراه با چند گروه دیگر(حرکه أحرار الشام، کتائب أنصار الشام، صقور الشام، لواء الحق، الجبهه الإسلامیه الکردیه )، جبهۀ اسلامی را تشکیل دادند. “داعش”(دولت اسلامی عراق و شام) شاخۀ دیگر القاعده در سوریه است که توسط “ابوبکر البغدادی” به عنوان تشکلی شامل القاعدۀ عراق و جبهه النصره درسوریه تاسیس شد؛ اما ابومحمد الجولانی این ادغام را نپذیرفت و سوگند وفاداری به “ایمن الظواهری” رهبر القاعده یاد کرد. در ادامه و با گسترش نفوذ و قدرت داعش در عراق و سوریه، این گروه تروریستی به سازمان “دولت اسلام” یا “دولت خلافت” تغییر نام داد و رهبر آن، خود را “امام” خواند و به تدریج، بسیاری از گروههای تروریستی در داخل و خارج از خاک سوریه، با البغدادی بیعت نموده و به عضویت این سازمان تروریستی درآمدند. البته در این مدت گروههای مسلح دیگری نیز در خاک سوریه بوجود آمده و مشغول به فعالیت هستند که هرکدام به یکی از ۴ گروه مذکور وابسته اند.
آنچه در این میان حائز اهمیت بسیار است، نقش آمریکا، رژیم اسرائیل، ترکیه، قطر، عربستان و اردن در طراحی، ایجاد، سازماندهی، پشتیبانی و حمایت از گروهها و سازمانهای تروریستی مذکور، با هدف سرنگون نمودن دولت بشار اسد و تضعیف جبهۀ مقاومت است که البته با گذشت بیش از ۴ سال از بحران سوریه ، شکل تازهای بخود گرفته است.
با بررسی اخبار آشکار و بعضا اخبار محرمانه ای که در مقاطع گوناگون در رسانه ها مطرح میشود میتوان به این جمع بندی دست یافت که: بر اساس طراحی آمریکایی ها، پروژۀ سرنگونی نظام بشار اسد در ۲ سال ابتدایی بحران، به دولت ترکیه سپرده شد که دارای تفکرات اخوانی است و بدین ترتیب بود که بیشترین حمایتهای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی از جیش الحر بعنوان شاخۀ نظامی اخوان در سوریه و اهرم فشار دولتهای ترکیه و قطر بر بشار اسد صورت گرفت.
ناگفته پیداست بدلیل اختلافات گسترده ای که میان قطر و ترکیه از یک سو و دولت عربستان سعودی از سوی دیگر(خصوصا در زمان حیات ملک عبدالله) وجود داشت و بدلیل مخالفت رژیم سعودی با اخوان، به پیشنهاد بندر بن سلطان(رئیس سابق دستگاه امنیتی عربستان سعودی)سعودیها نیز وارد معرکۀ جنگ با دولت اسد شدند و اینگونه بود که ابتدا با همراهی اردن و رژیم اسرائیل، به حمایت همه جانبه از جبهه النصره پرداختند و سپس دست به تشکیل سایر گروهها مانند جیش الاسلام زدند. با شدت گرفتن اختلافات میان این گروهها و پس از قدرتگیری داعش و برهم زدن نقشۀ بازی توسط آن که با مرگ ملک عبدالله همراه بود، و همینطور با شعله ور شدن تجاوز سعودی ها به یمن که با مقاومت چشمگیر مردم یمن مواجه شد و رژیم سعودی را سخت به خود مشغول ساخت، آمریکایی ها دیگربار، پروندۀ سوریه را به ترکیه و قطر سپردند تا با بازطراحی صحنه و سازماندهی مجدد نیروهای فعال، کار ناتمام خود در سوریه را به سرانجام برسانند.
بر اساس اطلاعات دریافتی، ماه قبل، به پیشنهاد دولت آمریکا و باحضور رؤسای سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی عربستان، اردن، ترکیه، قطر، آمریکا و رژیم اسرائیل درکنار فرماندهان میدانی گروههای مسلح درگیر در سوریه، نشست مشترکی در پایتخت ترکیه برگزار شد و طی آن تقسیم کار جدیدی در مورد چگونگی ادامۀ جنگ در سوریه تا سرنگونی دولت اسد صورت پذیرفت که ذیلا به آن اشاره میشود:
الف- فرماندهی و کنترل: ترکیه
ب- فروش نفت، تدارکات و رساندن پول: ترکیه
ج- پشتیبانی هوایی و آموزش: آمریکا
د- پشتیبانی اطلاعاتی: رژیم اسرائیل
ه- پشتیبانی تسلیحاتی و آموزش: اردن
و- تأمین مالی و تأمین پشتوانه های فکری، مذهبی(استفاده از فتاوای علمای درباری): عربستان
پس از برگزاری این نشست، نتایج این بازطراحی در عرصۀ میدانی سوریه قابل ملاحظه است بصورتی که طی ماه گذشته، مناطق مختلفی از خاک این کشور توسط گروههای شبه نظامی مورد حمایت تحالف غربی عربی اشغال شد؛ مناطقی مانند شهر ادلب و بخشهای وسیعی از ولایت ادلب مانند اریحا و جسرالشغور، شهر تاریخی تدمر و بخشهایی از ولایت حمص، بخشهایی از مناطق شمال شهر حلب و … .
اما روی دیگر سکۀ تحولات سوریه از ابتدا تاکنون نمایشگر اراده و عزم ملی سوریها برای مقابله با تروریست ها و دفاع از کشور و شرفشان در برابر دشمنان غربی و عربی است. امری که در تشکیل گروههای مقاومت مردمی با نامهای دفاع وطنی، دفاع محلی و کمیته های مردمی جلوه گر شد. البته طبیعی است که از ابتدای بحران در سوریه، دوستان واقعی این کشور تلاش نمودند تا با حمایت همه جانبه از دولت و ملت آن، سدّی در برابر زیاده خواهی های آمریکا و دست نشاندگانش در منطقه ایجاد کنند؛ امری که به حمایتهای سیاسی منحصر نشد و حمایتهای اقتصادی، آموزشی، امنیتی، نظامی و انسانی را نیز شامل شد.
توضیح اینکه، از ابتدای بحران، دو دسته از کشورها در کنار سوریه قرار گرفتند: دستۀ اول، کشورهای روسیه، چین، هند، کرۀ شمالی و بطور کلی کشورهای دارای رویکرد و نظام سوسیالیتی که از دست رفتن سوریه را به معنای گسترش نفوذ آمریکا در منطقه و زمینه ساز به خطر افتادن منافع خود میدانستند. دستۀ دوم، جمهوری اسلامی ایران، عراق، لبنان، عمان و گروههای تأثیرگذار جبهۀ مقاومت مانند حزب الله لبنان، گروههای مجاهد عراقی، افغانی، پاکستانی و … بودند که با رویکرد بنیادین و عقیدتی، دفاع از دولت بشار اسد بعنوان خط مقدم جبهۀ مقاومت و همینطور ملت مظلوم سوریه را بر خود واجب میدانستند. قطعا مقاومت شرافتمندانۀ دولت، ارتش و ملت سوریه درکنار حمایتهای همه جانبۀ دوستان سوریه امری است که مانع تحقق اهداف ازپیش تعیین شده و اعلامی دشمنان غربی عربی شده است.
البته ناگفته پیداست که تلاشها و طراحی های مستمر جبهۀ دشمنان سوریه (که دیگر میتوان نام جبهۀ متحد ضد سوری را برآن نهاد) ضرورت انسجام بیشتر و طراحی شیوه های مقابله در جبهۀ دوستان سوریه را صدچندان کرده است. براین اساس، پس از بررسی های دقیق میدانی و سیاسی، و برگزاری نشست ها و جلسات مشترک میان مسئولین رده بالای سیاسی و نظامی کشورهای دوست سوریه و باحضور فرماندهان گروههای مجاهد عضو جبهۀ مقاومت در کنار مسئولین دولتی و فرماندهان ارتش سوریه (که یک نمونه از آن سفر وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران و فرماندۀ نیروی قدس سپاه به سوریه در روزهای گذشته بود) طراحی و تقسیم کار جدیدی میان حامیان ملت و دولت سوریه انجام شد که باید منتظر نتایج آن در روزهای پیشرو باشیم. آنچه که از مجموع این هماهنگیها تاکنون قابل ذکر است عبارتست از:
الف- حمایت تسلیحاتی: ایران و روسیه
ب- حمایت سیاسی: روسیه، چین، هند، عراق و ایران
ج- حمایت اقتصادی، مالی و دارویی: چین(متعهد به خرید نفت از ایران و تحویل گندم در ساحل سوریه)، هند و پاکستان(متعهد به خرید نفت از ایران و تحویل برنج در سواحل سوریه)، روسیه و ایران
و- پشتیبانی امنیتی و اطلاعاتی: لبنان و عراق
د- تأمین نیروی انسانی: ارتش سوریه، حزب الله، گروههای مجاهد عراقی، افغانی، پاکستانی و …
ه- آموزش نیروی انسانی: ایران و حزب الله
ز- فرماندهی و کنترل: ارتش سوریه و حزب الله
موضوع دیگری که در این میان حائز اهمیت است، آسیب شناسی است که پس از گذشت بیش از ۴ سال از آغاز جنگ در سوریه توسط جبهۀ دوستان این کشور صورت گرفته است و براساس آن مهمترین مشکلاتی که برای مقابله با تروریستها گریبانگیر این کشور است احصاء شده است که عبارتست از:
الف- طولانی شدن جنگ و آثار سوء روانی، اقتصادی و اجتماعی آن بر دولت و خصوصا ملت سوریه؛
آنچه در این باره قابل ذکر است مقاومت ۴ سالۀ دولت قانونی سوریه به پشتئوانۀ عزم، اراده، شرف و از خود گذشتگی ملت است که موجب ناکام ماندن طرح سرنگونی دولت ظرف چند هفته و چند ماه شده است. البته تاریخ نیز گواه پیروزی نهایی ملت هایی است که در راه دفاع از کشور و هویت خود، دچار تردید نشده و طولانی شدن مصائب و سختی های آنان را در این مسیر سست و متزلزل نساخته است؛ مانند ملت ایران که هشت سال در برابر همۀ دنیا ایستادگی نمود و تن به ذلتِ از دست دادن حتی یک وجب از خاکش نداد.
ب- خیانت و یا ناکارآمدی برخی از مسئولین ارتش؛ بررسی های بعمل آمده و شواهد میدانی سوریه بیانگر این موضوع است که بدنۀ ارتش سوریه، دارای کادری بسیار فداکار، سختکوش و کم توقع است بگونه ای که طی این سالها با وجود همۀ کمبودهای تسلیحاتی، معیشتی، اطلاعاتی و … مردانه به ایفای نقش در تأمین امنیت کشور و مقابله با تروریستها پرداخته است اما ناکارآمدی و بعضا خیانتهای بخشی فرماندهان ارتش، موجب از دست دادن برخی مناطق و ایراد خسارتهایی به کشور شده است که نیازمند شناسایی و برخورد قاطعانه توسط حاکمیت سوریه و جلوگیری از تکرار این دست مشکلات است.
ج- ضعف در هماهنگی میان ارتش سوریه؛ این بخش از مشکلات موجود نیز تأثیر مستقیمی بر پیشرویهای مخالفین و تررویستها داشته است که نیازمند شناسایی و رفع است.
د- عدم قوت حمایتهای بین المللی از دولت سوریه؛ ناگفته پیداست که از آغازین روزهای شروع بحران در سوریه، دولت این کشور همواره متهم به دیکتاتوری، سرکوب مخالفتهای مدنی مسالمت آمیز و کشتار مخالفین بوده است که البته گهگاه با حمایتهای دولتهای دوست مانند روسیه و چین مواجه شده است. آنچه در این میان حائز اهمیت است و همواره در خاطرۀ تاریخی ملت متمدن سوریه نقش خواهد بست، حمایتهای همه جانبۀ نظام جمهوری اسلامی، خصوصا رهبری آن در کنار حمایت تمام قد حزب الله لبنان و در رأس آن، سید حسن نصرالله از نظام سوریه و خصوصا شخص اقای بشار اسد است نمونه های متعددی از آن در موضع گیریهای رسمی و غیر رسمی آنان وجود دارد.
البته این نکته را نباید از یاد برد که حساب ملتها از دولتها جداست و این امری است که نشانه های آشکار آن در حمایت مستمر ملتها(خصوصا ملتهای آزادیخواه) از ملت و دولت سوریه طی ۴ سال گذشته به ثبت رسیدهاست.
و آخرین نکته اینکه، سنت تاریخ، پیروزی قطعی مظلومین مقاوم در برابر ستمکاران زورپیشه است که ممکن است چند صباحی به تأخیر بیافتد اما سنتی است لایتغیر و حتمی.