وقتی قلب اروپا هدف قرار می گیرد

12325139_1051699428224510_1638813699_nشماری از کشورهای جنوب آسیا از جمله افغانستان، سال های متمادی بعد از سقوط رژیم شورشیان طالب، شاهد حملات انتحاری و انفجاری و انواع ناامنی ها بوده است.

این ناامنی ها بستر حضور کشورهای غربی از جمله کشورهای اروپایی به خاک افغانستان را مساعد ساخت و این کشورها به هدف جلوگیری از نفوذ ناامنی به خاک خودشان، شرایط را به شکلی تغییر دادند که تمرکز بیشتر بر افغانستان باشد.

شکل گیری و اعلام موجودیت شاخه های القاعده و دیگر گروه های تروریستی در کشورهای دیگر خارج از خاک افغانستان، تمرکز اروپایی ها و غربی ها بر افغانستان را بیشتر از پیش ساخت.

این کشورها و رهبران اروپایی و غربی، نیروهای زیادی را به چند هدف به افغانستان سرازیر کرده و در کنار آن پول های هنگفتی نیز به مصرف رسیدند که این مصارف نیز چند هدف را دنبال می کرد.

یکی از اهداف این حضور نظامی، عطف توجه تمام دنیا به ناامنی افغانستان و اینکه این کشور می تواند تهدیدی برای دیگر کشورها از جمله اروپا باشد، بود.

رهبران اروپایی تلاش داشتند تا تروریست و تروریزم را در افغانستان حفظ کرده و نگذارند که به کشور آنها صدمه ای برسد، در حالی که این مکتب و پیروان آن (تروریزم) روزانه قربانی های زیادی از شهروندان افغانستان می گرفت.

این قربانی های مردم هیچ به نظر رهبران اروپایی نمی آمد و آنها تنها به دنبال نگه داشتن تروریزم در افغانستان بودند.

دیگر هدف از حضور نظامی در کشور، ایجاد امید ظاهری به دولت افغانستان بود که نشان دهد این کشورها به افغانستان و بازسازی، پیشرفت و تکامل آن اهمیت می دهند.

از سوی دیگر، مصرف و کمک بی رویه پول به دولت افغانستان نیز هدف عمده محتاج بودن دولت مردان را به این کمکها دنبال می کرد و در کنار آن مساعد ساختن بیش از حد زمینه فساد در کشور از دیگر اهداف رهبران اروپایی بود.

هرچند دولت مردان کشور برخی مواقع از پاکستان به عنوان مهد تروریزم و مکانی برای تمویل و تجهیز شورشیان یاد کرده بودند؛ اما این گفته ها به گوش رهبران اروپایی نمی رفت.

به دنبال کشته شدن اسامه بن لادن در خاک پاکستان، گفته های دولت مردان کشور تا حدی رنگ واقعیت گرفت؛ اما رهبران اروپایی و غربی هنوز هم نمی خواستند اسلام آباد را تهدید کرده و منافع خود در این کشور را به خطر بیاندازند و به دنبال فشار بر کابل بودند.

این فشارها و عدم توجه جدی و صادقانه به حل مشکلات افغانستان باعث شد تا گروه های دیگر نیز در خاک کشور رشد کرده و دست به تقویت خود بزنند، گروه تروریستی داعش از جمله این گروه ها است.

افزایش مشکلات در کشور و عدم توانایی در مدیریت ضعف ها دلیلی شد برای رشد بیشتر گروه های تروریستی و در کنار آن، فرار مغزها و جوانان از کشور.

سال گذشته شمسی، شمار زیادی از نیروهای مستعد کار، افغانستان را ترک کرده و خود را به کشورهای اروپایی رساندند که خود برخاسته از سیاست دیگر کشورهای اروپایی برای خالی کردن کشور از نیروی کار بود.

اما حال این کشورها سیاست بسته را در قبال پناهجویان روی دست گرفته و مشکلات آنها را بیشتر از پیش ساخته اند و دلیلی شد برای تجمع شمار زیادی از پناهجویان در مرزهای کشورهای اروپایی.

کشورهای اروپایی که به دنبال حفظ تروریزم در آسیا به ویژه افغانستان بودند؛ در این کار موفق نشده و بارها مورد حمله های انتحاری و انفجاری قرار گرفتند.

در تازه ترین مورد، دیروز سه انفجار و انتحار در شهر بروکسل پایتخت بلجیم صورت گرفت که بیش از ۱۵۰ کشته و زخمی برجا گذاشت.

داعش مسوولیت این حمله ها را به عهده گرفته است و گفته می شود که در زمان انفجار، صدای الله اکبر نیز به گوش می رسیده است.

حال این حمله در قلب اروپا عواقبی در پی خواهد داشت:

اول این که اسلام ستیزی در بین مردم اروپا بیشتر می شود؛ بدون اینکه درک کنند در اسلام کشتن انسان و حمله های انتحاری حرام است و این امر فشار بر پناهجویان و مردم مسلمان در کشورهای اروپایی را به دنبال خواهد داشت.

دوم اینکه رهبران اروپایی می فهمند که سیاست های آنها در قبال افغانستان، سوریه و عراق اشتباه بوده است و این سیاست های اشتباه شامل پناهجویان، تداوم جنگ، تقویت و تجهیز پنهایی گروه های تروریستی و چندین عامل دیگر می شود.

با تمام این تفاسیر باید به انتظار ماند و برنامه های بعدی رهبران اروپایی را بعد از حمله های بروکسل و مشکلات داخلی «شینگن» مشاهده کرد که این «مار در آستین» را تا چه وقت دیگر پرورش خواهند داد و چه وقت از اشتباهات خود پند می گیرند.

حمله به قلب اروپا، زنگ هشداری برای رهبران اروپایی است تا در برنامه ها و سیاست های جاه طلبانه خود در کشورهای افغانستان، سوریه و عراق تغییر وارد کرده و نحوه برخورد با شهزاده های عرب در حمایت از جنگ در یمن و شماری از کشورهای عربی دیگر را دوباره ارزیابی نمایند.

Author

About Author