توسعه سرمایه ی انسانی از دستاوردهای جامعه جهانی در افغانستان

خبرگزاری خاورمیانه / میز اجتماع – جوانان ، سرمایه ی انسانی در افغانستان

چنانچه دیدکاهی آسیب شناسانه نسبت به نظامِ کاری دولتی و نیمه دولتی داشته باشیم ، میبینیم که یک تعداد از مشکلاتی که امروزه دامن گیر سیستم میدیریتی کشور شده است کارگزارانِ نظام می باشد .

چنانچه ” سازمان ” را فارغ از دایره ی دولتی و غیر دولتی مورد ارزیابیِ گذرا قرار دهیم ، چنین می توان لایه های آن را تعریف کرد :

۱. نظامِ تعریف شده یا قوانین و هنجارها

۲. کارگزاران

۳. بودجه ، تکنولوژی یا منابع مادی

در دهه ی گذشته ، سیستم مدیرتی کشور ، با استعانه ی مالی جامعه ی جهانی در افغانستان ، واقعا در حوزه ی بودجه ، مشکل خاصی نبود بخصوص در وزارت خانه ها … گرچه روش های مصرف بودجه ای که از سوی کشورهای تموبل کننده پرداخت میگردید و فرایندی که تعریف شده بود ، خود جای نقدی اساسی دارد اما خب با وضعیت موجود افغانستان و خراب شدن ۸۰% زیر ساخت های اقتصادی کشور ، چنین کمک هایی را در یک نگاه ، مثبت ارزیابی می کنیم و آنرا مفید میدانیم و انصافا پیشرفت های خوبی صورت گرفت .

چالش دیگر سیستم مدیریتی کشور ، سیستم موجود در ادارات میباشد که بدون توضیح خاصی معلوم است که چنین سیستمی ، سنتی است و جوابگوی نیازهای روز نمی باشد … تنها یکی از ابعادِ آن عدم کمپیوترایز شدنِ سیتسم میباشد .

چالش جدی دیگر در مدیریت دولتیِ کشورمان بعد از معضلات عدیده ای چون

· بروکراسی

· نبود چشم اندازهای ترسیم شده

· چارت های تشکیلاتی کهنه

· دایره ی صلاحیت های گاهن غیر عقلایی

· نبود فرهنگ مدرن کاری

اما ! نوع نگاه و رویکرد سازمانی جدی ترین چالش است ؛ در افرادِ کارگزار که چنین پدیده ای باید در پالسی ها و استراتژی های کلان کشور ، مورد ارزیابی قرار گیرد . یعنی پالسیِ کاری ادارات دولتی بایستی با ” کار مضاعف ” و ” تعهد ملی ” تعریف شود چرا که کشورمان در شرایط غیر نرمال قرار دارد و نیاز به بازسازی زیر ساخت های اقتصادی و مدیریتی داریم و حتا گاهن نیاز به تعریف جدید زیرساخت ها وجود دارد .

در این نوشته ، بیشتر تمرکز ما در حوزه ی کارگزاران می باشد ؛ که در مدت زمان کم و بستری مناسب و مساعد ، رده های بالای حکومتی تصمیم بگیرند تا نسل اولِ متخصص و نیمه متخصص را با نسلِ دوم و سوم در کلِ اداراتِ دولتی و نیمه دولتی جایگزین کند .

عموما ، نسل اولِ دولتی ها ! قابلیت خود را در ده سالی که گذشت نشان دادند و از سویی نیز تاریخ مصرف آنها از چندین بعد گذشته است :

· بعد علمی

· بعد مهارت ها

· بعد خلاقیت

· بعد پویایی و حرکت

از سویی نیز روحیه ی نامناسب و غیر اخلاقیِ دهه های گذشته بصورت ناخواسته در آنها رسوب کرده و مسلما روحیه ی کاری و ابعادی که در بالا ذکر شد در نسل سوم ، اصلا قابل قیاس با دو نسل گذشته نمیباشد . مراد از نسل سومِ کارگزاران ، نسلی است که در دهه ی کرزی از رشته ی تخصصی و نیمه تخصصی خود فارغ شده اند .

از زوایه ی دیگر نیز ، بستر خوبی از جوانان تحصیل کرده در کشور فراهم است :

۱. نسل متخصص و نیمه متخصصِ تحصیل کرده در خارج از کشور ، عهد مهاجرت

۲. نسل تحصیل کرده در درون کشور در دهه ی کرزی

جایگزینی چنین پتانسیل آماده در نظام میدیریتی کشور با دو نسل گذشته تبعات بسیار خوبی برای جامعه خواهد داشت و بسیار بجاست تا چنین تصمیمی بعد از ۲۰۱۴ گرفته شود و تجربه ی خوبی بعد از ترکِ نسبیِ جامعه ی جهانی از افغانستان خواهد بود . بر اساس شناختی که از روحیات نسلی از جنس خود دارم ، بسیار بعید می بینم که در نسل مدیران جوان کشور ، تعصبات و معضلات اخلاقی و ایدولوژیکی مانند تعصبات قومی ، دینی ، مذهبی ، سمتی و سیاسی وجود داشته باشد … نسل ما هرگز اشتباهات تاریخیِ خود را تکرار نمیکنیم و هدف مان قانون اساسی اسلامی کشورمان است و رفاهِ اجتماعی مان و استقلالی که خودمان تعریف میکنیم نه چیز دیگر . فکر میکنم که شعار سال ۲۰۱۴ را در افغانستان به مدت یک دهه شعار ” نهضت مدیران جوان کشور ” بگذاریم .

 

نهضتِ  ” مدیران جوان “  کشور

چنانچه دیدکاهی آسیب شناسانه نسبت به نظامِ کاری دولتی و نیمه دولتی داشته باشیم ، میبینیم که یک تعداد از مشکلاتی که امروزه  دامن گیر سیستم میدیریتی کشور شده است کارگزارانِ نظام می باشد .

چنانچه ” سازمان ” را فارغ از دایره ی دولتی و غیر دولتی مورد ارزیابیِ گذرا قرار دهیم ، چنین می توان لایه های آن را تعریف کرد :

۱.      نظامِ تعریف شده یا قوانین و هنجارها

۲.      کارگزاران

۳.      بودجه ، تکنولوژی یا منابع مادی

در دهه ی گذشته ، سیستم مدیرتی کشور ، با استعانه ی مالی جامعه ی جهانی در افغانستان ، واقعا در حوزه ی بودجه ، مشکل خاصی نبود بخصوص در وزارت خانه ها … گرچه روش های  مصرف بودجه ای که از سوی کشورهای تموبل کننده پرداخت میگردید و فرایندی که تعریف شده بود ، خود جای نقدی اساسی دارد اما خب با وضعیت موجود افغانستان و خراب شدن ۸۰% زیر ساخت های اقتصادی کشور ، چنین کمک هایی را در یک نگاه ، مثبت ارزیابی می کنیم و آنرا مفید میدانیم و انصافا پیشرفت های خوبی صورت گرفت .

چالش دیگر سیستم مدیریتی کشور ، سیستم موجود در ادارات میباشد که بدون توضیح خاصی معلوم است که  چنین سیستمی ، سنتی است و جوابگوی نیازهای روز نمی باشد … تنها یکی از ابعادِ آن عدم کمپیوترایز شدنِ سیتسم میباشد .

چالش جدی دیگر در مدیریت دولتیِ کشورمان  بعد از معضلات عدیده ای چون

·         بروکراسی

·         نبود چشم اندازهای ترسیم شده

·         چارت های تشکیلاتی کهنه

·         دایره ی صلاحیت های گاهن غیر عقلایی

·         نبود فرهنگ مدرن کاری

اما !  نوع نگاه و رویکرد سازمانی جدی ترین چالش است ؛   در افرادِ کارگزار  که چنین پدیده ای باید در پالسی ها و استراتژی های کلان کشور ، مورد ارزیابی قرار گیرد . یعنی پالسیِ کاری ادارات دولتی بایستی با  ” کار مضاعف   و  ” تعهد ملی ” تعریف شود  چرا که کشورمان در شرایط غیر نرمال قرار دارد و نیاز به بازسازی زیر ساخت های اقتصادی و مدیریتی داریم و حتا گاهن نیاز به تعریف جدید زیرساخت ها وجود دارد .  

در این نوشته ، بیشتر تمرکز ما در حوزه ی کارگزاران می باشد ؛ که در مدت زمان کم و بستری مناسب و مساعد ، رده های بالای حکومتی تصمیم بگیرند تا نسل اولِ متخصص و نیمه متخصص را با نسلِ دوم و سوم در  کلِ اداراتِ دولتی و نیمه دولتی جایگزین کند  .

عموما ، نسل اولِ دولتی ها ! قابلیت خود را در ده سالی که گذشت نشان دادند و از سویی نیز تاریخ مصرف آنها از چندین بعد گذشته است :

·         بعد علمی

·         بعد مهارت ها

·         بعد خلاقیت

·         بعد پویایی و حرکت

از  سویی نیز  روحیه ی  نامناسب و غیر اخلاقیِ دهه های گذشته بصورت ناخواسته در آنها رسوب کرده و مسلما روحیه ی کاری و ابعادی که در بالا ذکر شد در نسل سوم ، اصلا قابل قیاس با دو نسل گذشته نمیباشد .  مراد از نسل سومِ کارگزاران ، نسلی است که در دهه ی کرزی از رشته ی تخصصی و نیمه تخصصی خود فارغ شده اند .

از زوایه ی دیگر نیز ، بستر خوبی از جوانان تحصیل کرده در کشور فراهم است  :

۱.      نسل متخصص و نیمه متخصصِ تحصیل کرده در خارج از کشور ، عهد مهاجرت

۲.      نسل تحصیل کرده در درون کشور در دهه ی کرزی  

جایگزینی چنین پتانسیل آماده در نظام میدیریتی کشور با دو نسل گذشته تبعات بسیار خوبی برای جامعه خواهد داشت و بسیار  بجاست تا چنین تصمیمی بعد از ۲۰۱۴ گرفته شود و تجربه ی خوبی  بعد از ترکِ نسبیِ جامعه ی جهانی از افغانستان خواهد بود .   بر اساس شناختی که از روحیات نسلی از جنس خود دارم ، بسیار بعید می بینم که در نسل مدیران جوان کشور ، تعصبات و معضلات اخلاقی و ایدولوژیکی مانند تعصبات قومی ، دینی ، مذهبی ، سمتی و سیاسی وجود داشته باشد … نسل ما هرگز اشتباهات تاریخیِ خود را تکرار نمیکنیم و هدف مان قانون اساسی اسلامی کشورمان است و رفاهِ اجتماعی مان و استقلالی که خودمان تعریف میکنیم نه چیز دیگر .   فکر میکنم که شعار سال ۲۰۱۴ را در افغانستان به مدت یک دهه شعار  ” نهضت مدیران جوان کشور ” بگذاریم .

 

 

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *