واقعا ، قدس از کیست؟

اختصاصی خبرگزاری خاورمیانه – میز مقاومت اسلامی – فلسطین
قدس نزدیک به یک قرن است که درگیر و جنگ و خشونت میباشد و روزانه شاهد کشتار دهها تن از فرزندانش. عامل اصلی خشونت در قدس کیست و چیست؟
تا جایی دیده میشود مسلمانان عامل اصلی خشونتها در قدس اسراییل را دانسته و همه ساله با برگزاری روز جهانی قدس شعارهای «مرگ بر اسراییل» را سر میدهند.
اما با وجود آنکه موافق برگزاری روز جهانی قدس هستم، عامل اصلی خشونت و بدبختیهای فلسطین را نه اسراییل، بل نگاههای حذفگرایانهای میدانم که در هر دو طرف جنگ وجود دارد. اگر از واقعیت نگذریم، هردو طرف جنگ به حذف اعتقاد دارند: یکی عملاً میکشد و دیگری هم مرگ میفرستد و مرگ شعار میدهد.
شاید مهمترین علت اینکه هردو طرف به پروسه حذف چسپیده باشند، این است که هر کدام قدس را پایتخت خود دانسته و دیگری را بیگانه و قابل اخراج میخواند.
اما من نگاه سومی به این قضیه دارم. برای من این مهم نیست که قدس در نخست پایتخت مسلمانان بوده یا از یهودیان. نگاه اصالتگرایانه به جوامع انسانی، نگاه حذفگرایانه است. کسانی که از باشندگان اصیل و غیر اصیل صحبت میکنند، در حقیقت خواهان حذف دیگران و در ایده آلترین حالت، خواستارِ امتیازاتِ ویژه برای بومیان میباشد.
من دردِ نگاههای اصالتگرایانه را در سرزمینِ خودم نیز حس میکنم و طعم تلخ آن را میچشم. در اینجا (افغانستان) نیز کسانی هستند که باشندگان این سرزمین را به شهروندان بومی و غیربومی تقسیم نموده و هرلحظه خواستارِ تبعید آنان به کشورهای تاجیکستان و ازبکستان و مغولستان میگردند.
متأسفانه باید گفت این یکی از نقیصه های بزرگ تمدن مدرن است: تمدن مدرن اگر از یکسو اعلامیه حقوق بشر را صادر میکند، اما از سوی دیگر با مرزکشی میان شهروند و غیرشهروند و بومی و مهاجر، عملاً کتلههای بزرگ انسانی را از ابتداییترین حقوقش محروم میسازد.
جورجو آگامبن این موضوع را چه زیبا با زبان طنزآمیز بیان نموده است. آگامبن در مورد اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه مینویسد: « این سند معلوم نکرده است که آیا این دو واژه (بشر و شهروند) نام دو واقعیت متمایز هستند، یا اینکه واژه اول همواره از پیش در واژه دوم مندرج میباشد. یعنی دارنده حقوق، انسانی است که در عین حال شهروند است (یا به تعبیر دیگر، تا آنجا انسان است که شهروند است».
این در حالی است که انسانیت را نمیتوان به اصل و بدل تقسیم کرد: انسان، بالآخره انسان است چه بومی باشد و چه نباشد. در خصوص قضیه فلسطین، آنچه برای من مهم است آن است که در آنجا انسانیت به قتل میرسد: فلسطین، کشتارگاه انسانیت است. باید اعتراف کنم که من همانند کورژاک، قهرمان فیلم اندری وایدا، نگرانِ عدم بقای بنی آدم نیستم. نسل آدمیزاد از طریق زاد و ولد و تولید مثل دوباره افزایش خواهد یافت، اما من نگرانِ عدم بقای انسانیت در انسان هستم: انسانیت، گوهر نادر و کمیابی است، و وقتی این پدیده از میان انسانها رخت بر بندد، دنیا شبیه باغ وحش شده و قانون جنگل دوباره حکمفرما خواهد گردید.
این انسانیت چیست؟ انسانیت بر اساس تعاریفی که در مهمترین متون دینی و بشری آمده است، با حس انساندوستی و بشردوستی شناخته میشود.
وقتی از خاخام هیلل؛ متخصص تلمود، خواستند که عصاره تعالیم الهی را بیان کند، او در پاسخ این درخواست به این آموزه اشاره کرد: «همسایهات را چون خودت دوست بدار!»
همچنین باید گفت که در دین مبین اسلام نیز چنان بر «همسایه دوستی» تاکید شده است چندان که گویی همسایه از همسایه ارث هم می برد.
درست، همین «همسایه دوستی» یا به تعبیر دیگر، «بشردوستی» است، که بقای انسانی را از بقای حیوانی تفکیک میکند و به آن رنگ و بوی ویژه ای میبخشد؛ بنابراین، اگر این مؤلفه در میان انسانها وجود نداشته باشد پس چندان تفاوتی با حیوانات نخواهند داشت، چون غریزه بقا در سایر موجودات زنده نیز وجود دارد.
زیگموند باومن، در این باره، میگوید: «عشق ورزیدن به همسایه ممکن است مستلزم ایمان جهشی باشد؛ ولی نتیجه این کار عبارت است از تولد انسانیت. این کار همچنین عبارت است از گذر سرنوشتساز از غریزه بقا به اخلاق.
این گذری است که اخلاق را به قسمتی از بقا و شاید شرط لازم آن، تبدیل میکند. با این مؤلفه، بقای یک انسان به بقای انسانیت در انسان تبدیل میشود.»
در قضیه فلسطین دیده میشود که انسانیت، ته کشیده و در حال تبدیل شدن به حیوانیت است. اگر انسانیتی وجود میداشت، درد و رنج فلسطینیان به فراموشی سپرده نمیشد و مراسمهای حمایت از فلسطینیان به بهانههای مختلف سبوتاژ نمیگردید، اما متأسفانه دیده میشود که همه در صدد چشمپوشی از آن هستند.
من روز قدس را روز اعلام همبستگی با فلسطینیان میدانم؛ روزی که وجدانهای بیدار بشریت به رسم همدردی و حمایت از ستمدیدگان فلسطینی به خیابانها میریزند و با آنها اعلام همبستگی میکنند. این روز نه مختص مسلمانان است و نه هم ایرانیان. بل روز نمایش انسانیت و داوری وجدانهای بیدار جهان میباشد.
نویسنده : عبد الشهید ثاقب