موج سواران جریان شهرت / نقدی بر شهید ثاقب

خبرگزاری خاورمیانه / میز اندیشه

مقاله ی ارسالی از رضا مهسا برای خبرگزاری – نقدی بر نوشتار عبد الشهید ثاقب

تابو یا پرهیزه شکنی درگفتمان یا دیسکورس مسلط برمهره های روشنفکری یکی ازعلل دگراندیشی این قشر به شمارمی رود و روزنه به سوی افق های باز آزادی خواهی پنداشته می شود چنانچه زیگموند فروید در تعریف تابو دارد : تابو چیزیست که دست اندازی به آن ممنوع است و در عین زمان ضمیر انسان به آن کشش قوی دارد .

 

اگر بخواهیم موضوع تابو را بیشتر بسط دهیم تابو عبارت از حرام مقدسی است که به واسطه مقدس بودنش ممنوع شده است واین ممنوعیت یا ریشه در نفس پلید بودن یک رفتار دارد مانند حرمت خوردن گوشت خوک در جوامع اسلامی ونیز نفس بدی که در یک رفتار وجود دارد مانند حرمت دروغ گفتن این نوع تابو ها در تمام جوامع وجود دارد حتی در میان جامعه های همه چیز خوار که همه چیز را می خورند به استثنای کثافت خود شان اینها حرام تابویی نیستند و یا تابو های که ریشه حرمت شان بر میگردد به قداست که یک شی و یا یک رفتار دارد حقیقتا تابو مشمول چنین حرامها می گردد .

مثلا غچی یا پرستو در حالیکه در اسلام از جمله حیوانات حلال گوشت است ولی در جوامع اسلامی و درغیر آن خورده نمی شود زیرا یک نوع قداست ذاتی دارد . وآن پناهنده شدن به انسانها است . حالا از اصل بحث دور نگردیم چنانچه در بالا تذکار دادیم که تابو شکنی در ساختار یک جامعه کاملا سنتی یکی از شگرد های روشنگرانه است و عمل مطلوب پنداشته می شود .

بدین لحاظ آیا عملکرد ها و رویکرد های روشنگرایانه روشنفکران ما دقیقا همان تابو شکنی یا پرهیزه شکنی است ؟ مثلا در جامعه ما مد شده است کسانیکه داعیه روشنگری و دگر اندیشی دارند در قدم نخست تنبان را به پطلون تبدیل می سازند آیا این تابو شکنی است ؟ یا نام مادر و خواهر خویش را در رسانه های انلاین فاش می سازند آیا این رویکرد تابوشکنی است ؟ 

یا تصاویر از زن و خواهر خویش را به اشتراک همگانی می گذارند ایا این تابو شکنی است ؟ کاری که وحید عمر و درتازه ترین مورد عبدالشهید ثاقب انجام داده اند و با انتشار عکس زن خویش فریاد کرده است ” می‌دانستم که جامعه فرهنگی‌ما از این اقدام نمادین، استقبال فراوانی می‌کند. اما آن‌چه که مرا واداشت تا دست به این اقدام بزنم، گذار از این وضعیت بود. خواستم خودم را از جامعه فرهنگی کشور متمایز بسازم. یکی از ویژگی‌های جامعه فرهنگی‌مان این است که آزادی را دوست دارند، اما برای خانم همسایه. از انتشار تصاویر بانوان استقبال می‌کنند و آن را گامی به پیش و ” تابوشکنی ” می‌خوانند، اما این کار را برای خود نمی‌پسندند. «فاصله میان قول و عمل» یکی از ویژگی‌های جامعه فرهنگی‌مان است.

این ویژگی باعث شده است که مردم‌ما هیچ‌گاهی اندیشه‌های روشن‌فکران و فرهنگیان کشور را جدی نگرفته و آزادی‌خواهی‌شان به یک داعیه عمومی مبدل نشود . من می پذیرم که بشر در طول تاریخ زیر یوغ تابوهای گوناگونی از قبیل تابوهای مذهبی و سیاسی کمرش خم شده و از خود بیگانه گشته و حتی با رسیدن به ریشه حقایق نیز سالها لب فروبسته است٠

ولی رفتار های که از دم ساطور تابوشکنی این قماش از مردم می گذرد نه تابو ـ بلکه عرف پذیرفته جامعه ماست هنجار شناخته شده مردم ماست وارزش نهادینه شده در کشور ماست . مثلا بنا به تعریف فروید تابو چیزی است که دست اندازی به آن ممنوع است ـ ایا انتشار دادن عکس زن در فضای مجازی ورسانه ای در کشور ممنوع است ؟ نه نیست هزاران دختر و زن در همین فیس بوک با عکس خودشان فعالیت می کنند ویا در پرده تلویزیون ها ظاهر می شوند . و یا تابو چیزی استکه ضمیرانسان به آن کشش قوی دارد ـ من فکر نمی کنم در کشور کسی باشد که طرفدار زندانی ساختن زنان شان در خانه باشند وتمایل به پشت پرده نگهداشتن زنان داشته باشد .

آری تنها می توان این جسارت افراط گرایانه چنین روشنفکران را درسایه جرئت شکستن عرف های حاکم بر جامعه دانست زیرا عرف عبارت از مجموعه قواعدی است که جامعه به صورت سنتی آن را پذیرفته بود و موجبات انتظام اجتماعی را فراهم می‌ سازد عدم ظاهر شدن و ظاهر کردن زنان در انظار عمومی تابو نیست بل عرف و هنجاریست که در جامعه سنتی وعقیدتی مان تا جایی جلوتعدی های نامشروع را برضد زنان سد کرده است وانگهی هیچ ممنوعیت هم وجود ندارد که اگر یک مرد نام دختر وزنش را فاش سازد پیامبر بار ها گفته است ” الفاطمه بضعه المنی ” و یا تصویرش را در اختیار همگان قرار دهد ولی باید قبول کرد این عرف در میان جامعه ما یک عرف پسندیده ایست که خلاف آن هیچ مفسده را بار نمی آورد .

کمتر ظاهر شدن زنان در جامعه ما تابو نیست بلکه این روند تبدیل به هنجارشده است زیرا الگوی رفتاری که روابط و کنش‌های اجتماعی را تنظیم ‌کند و اکثریت جامعه خود را به آن پایبند ‌دانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را درخور نکوهش داند هنجار است نه تابو .

پس گرویدن به بی هنجاری ها و شکستن هنجار ها به زعم اینکه تابو اند روشنگری نیست بلکه عمق تراژیدی نهضت روشنفکری است که دارد در جامعه ما رقم می خورد زیرا بی‌هنجاری ها باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی می‌شود .

یکی از قواعدی که نظام اجتماعی را قاعده مند می سازد عادت ها و رسم های پذیرفته شده در یک جامعه است در جامعه ما زنان اغلبا عادت براین روند دارند و بیشتر به عنوان یک رسم به آن می نگرند و پای بند برآن هستند و روشنفکری که بدون در نظر داشت آزادی های فردی ناموسش دست به انتشار عکش در فضای عمومی میزند در حقیقت نقض کننده آزادی یک انسان است نه ترویج دهنده ازادی های یک شهروند در یک جامعه دموکراتیک .

لذا آنچه که داعیه داران روشنفکری ما نشانه رفته اند ارزشهای اصیل جامعه است نه پرهیزه های دگم شده در بستر رفتار و کردار مردم ما و من فکر نمی کنم که ارزش زدایی در یک جامعه کار روشنفکری و دگر اندیشی باشد .

اما دقیقا این رویکرد را موج سواری برجریان شهرت و مدخل برای دست یازیدن به یک اشتهار کاذب می توان پنداشت .

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *