اختصاصی خبرگزاری خاورمیانه / میز امنیت – اردوی ملی

یکی از بزرگترین دست آورد های که می توان در کارنامه اداره افغانستان پسا طالبان درج کرد ایجاد ارتشی است که در راستای تجهیز و تمویل آن جامعه جهانی در بن اول تعهد کردند و تا جایی این پروسه روند موفقیت آمیز خویش را در بستر زمانی دوازده ساله طی نموده است .

ارتش ملی افغانستان تا جایی موفق عمل کرده است مرزبندی های قومی و سمتی و زبانی و مذهبی در ساختارآن کمرنگ جلوه می نماید و وظایف سرنوشت ساز محاربوی و تصفیوی و عملیاتی آن می تواند تا جایی اقناع مردم کشور و جامعه جهانی را به دست آورد .

اما متاسفانه کارشکنی های درونی و بیرونی در راستای نهادینه شدن این نهاد قدرتمند قوای مسلح کشور و جود دارد که می تواند آسیب های جدی و جبران ناپذیری را متوجه آن ساخت .

اردوی ملی کشور اغلبا توسط کدر های آموزشی نظامی نیرو های ناتو و امریکا آموزش می بینند که این روند آموزشی در سایه ای از شکاف های عمیق ارزشی و فرهنگی اموزش دهنده و آموزش یافته دچار اصطکاکات لفظی و گاها برخوردهای فزیکی سرد و گرم می گردد .

لذاست که این روند با چالش های از قبیل پروسه حملات سبز بر آبی یا حملات نیرو های داخلی برخارجی درصفوف قوای مسلح افغانستان و پشت نمودن نیرو های خودی به ارتش و پیوستن شان به مهره های مخالفان مسلح حکومت مواجه است .

چالش های که فرا روی قدرتمند شدن اردوی ملی کشور قرار دارد می توان درکتگوری های آتی تخلیص کرد .

الف : یکی از مهمترین رویدادهای که سبب نگرانی مقام های دولت جمهوری اسلامی افغانستان و رهبری ناتو گردیده، حملات کم سابقه افرادی است که در لباس نیروهای پولیس و ارتش افغانستان به سوی مربیان و فرمانده هان نیروهای خارجی تیراندازی می کنند.

رویدادی که مقام های آمریکایی آن را عملیات سبز علیه آبی نامیده اند و به گونه خود یکی از خونبارترین شیوه های حمله به سربازان خارجی نامیده میشود. از سوی دیگر آینده حضور احتمالی فرماند هان و مربیان نظامی ناتو و آمریکایی که برای آموزش سربازان افغان پس از سال ۲۰۱۴ حضور خواهند داشت را با چالش های فراوانی مواجه ساخته است.

از نخستین روزهای سال میلادی ۲۰۱۲ تا کنون ده ها سرباز نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان قربانی حملاتی از این دست گردیده اند که در مجموع ۱۳ درصد از تلفات این نیروها در بر می گیردو بر اساس گزارش مقام های ناتو از سال ۲۰۰۸ تا کنون این گونه حملات از سوی افرادی که لباس سربازان افغان را به تن داشته اند، رشد چشم گیری داشته است. به گونه ای که سال گذشته میلادی ۲۰ تن از نیروهای خارجی در یازده حمله جداگانه جان باخته اند در حالی حملاتی از این دست تنها یک مورد در سال ۲۰۰۸ رخ داده بود.

بدون شک این حملات سبب نگرانی جدی نیروهای به رهبری آمریکا وهمچنین پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو درافغانستان شده است.

در این جا به چند پرسش بزرگ بر می خوریم. نخست چرا با نزدیک شدن به زمان، خروج نیروهای خارجی از افغانستان حملاتی از این دست افزایش یافته است؟

آیا طالبان پاکستانی که همواره مسئولیت این حملات را به دوش می گیرند به این میزان در میان نیروهای خارجی و افغان نفوذ پیدا کرده اند؟ و یا اینکه گسترش این حملات برنامه ای برای خارج ساختن نیروهای آموزشی ناتو از افغانستان است؟ روندی که هزینه زیادی برای ناتو و به ویژه آمریکا داشته است؟ از سوی دیگر این پرسش نیز به میان می آید که آیا برخورد نیروهای ناتو که در مواردی همراه با تحقیر و توهین به ارزش های سربازان افغان بوده موجب افزایش این حملات گردیده است؟

بررسی های نخستین حضور طالبان پاکستانی و رخنه شورشیان به داخل تشکیلات نظامی افغان را بسیار کمرنگ نشان میدهد زیرا دولت افغانستان روندی هشت مرحله ای جهت جلوگیری از نفوذ شورشیانرا ایجاد کرده است، که بر اساس این روند افرادی که مایل به پیوستن در صفوف نیروهای نظامی افغانستان هستند باید از سوی کم از کم دو فرد سرشناس محلی مورد تایید و ضمانت قرار بگیرند و از سوی دیگر نیز آزمایش های پزشکی و بیومتریکی نیز راه نفوذ شورشیان را بسیار محدود و در مواردی با بن بست مواجه ساخته است، از این روی نمی توان نفوذ شورشیان را یکی از عوامل افزایش حملات سبز علیه آبی دانست.

علاوه بر آن، دولت تاکنون صدها تن را که در معرض رادیکالیزه شدن بوده اند از نهادهای امنیتی و دفاعی اخراج کرده است و این روند نیز کمک بزرگی برای یک دست سازی نیروهای ارتش و پولیس ملی افغانستان از نفوذ نیروهای نفوذی است.

نکته دیگر در این میان نقش سازمان های در داخل آمریکا است که می خواهند به شیوه های گوناگون در کاهش هزینه های نیروهای خارجی در افغانستان نقش بازی کنند، زیرا روند آموزش سربازان افغان توسط ناتو یکی از پر هزینه ترین بخش های حضور نیروهای خارجی در افغانستان بوده است، هرچند دلایلی برای اثبات این ادعا وجود ندارد، اما حدس و گمان ها بر این است که به نحوی نیروهای آموزشی ناتو در افغانستان چون گذشته جدی و با قاطعیت در این مورد بر خورد نمی کنند و خواستار پایان بخشیدن به جنگی هستند که در این سالها آن ها را به شدت تضعیف و خسته ساخته است.

ولی بخش سوم بررسی از این رویدادها به چگونگی برخورد مربیان و نیروهای کمک به امنیت افغانستان با سربازان افغان بر می گردد، موردی که در گذشته نیز بارها باعث تنش میان نیروهای خارجی و افغان گردیده و در مواردی پای این شیوه برخورد از پادگان های نظامی به تجمعات و تظاهرات مردمی نیز کشیده شده است که در این میان می توان به توهین سربازان خارجی به ارزش های دینی از جمله قرآن اشاره کرد که در سال گذشته نیز سبب تظاهرات و درگیری هایی بیرون از پادگان های نظامی گردید.

در بررسی دیگری که از سوی کارشناسان نظامی آمریکایی صورت گرفته در سال گذشته این نتیجه به دست آمده که عده ای از سربازان افغان و آمریکایی همدیگر پذیر نیستند و برداشت هایی متفاوت و منفی از یکدیگر دارند و این شیوه نگرش، موجب جنگ لفظی و در مواردی فیزیکی میان این دو گروه از سربازان گردیده است.

براساس تحقیقات رسمی و غیر رسمی که تاکنون صورت گرفته، میتوان به سه دسته ازعوامل کلی در این مورد خاص اشاره کرد.

نخست میتوان به این نکته متمرکز شد که شرایط دشوار جنگ طولانی و فرسایشی در افغانستان و از سویی مشکلات اقتصادی و گاهن خانوادگی اثرات منفی بزرگی بر روح و روان سربازان افغان داشته به گونه ای که آن ها را در بن بست بزرگی قرار داده است. و مسلما تاثیر این فشارها به ایستادگی و برخورد این نیروها در مقابل نیروهای خارجی منجر می گردد.

از موارد دیگر می توان به بحث تفاوت فرهنگی و ارزشی بین نیروهای افغان و خارجی اشاره نمود زیرا بر اساس بررسی ها، بر داشت های متفاوت سربازان موجب شده سربازان افغان شیوه برخورد نیروهای خارجی را در مواردی توهین آمیز وتحقیری مستقیم وغیرمستقیم بپندارند که در فرجام موجب برخورد فیزیکی و در مواردی مسلحانه می گردد که متاسفانه تا کنون تلفات سنگینی را برای هر دو گروه به همراه داشته و از جانبی نیز اعتماد و باور هر دو گروه را نسبت به یکدیگر تضعیف ساخته است.

تبلیغات رسانه هایی که پشتیبانی کشورهای خارجی را به همراه دارند و همچنان اندیشه های افراط گرایی و ضد آمریکایی در افغانستان که عمدتا حدس و گمان ها آن رابه کشورهای پاکستان و ایران نسبت میدهد، از دیگر عواملی است که موجب ایجاد انگیزه ضد نیروی بیگانه نیروهای آمریکایی و ائتلاف در میان سربازان افغان می گردد، روندی که در گذشته نه چندان دور نیز سبب ایستاده گی مردم افغانستان در برابر نظام کمونیستی به پشتیبانی شوروی سابق گردید و جنگی ۱۴ ساله و تلفات سنگینی را به همراه داشت.

در اینجا نمی توان از تبلیغات منابر و حوزه های علمی دینی چشم پوشی کرد زیرا عمدتا در مناطق جنوبی افغانستان افرادی که کنترول منابر را در دست دارند با اندیشه های افراط گرایی دینی موجب نفوذ اندیشه ای افراطی و ضد بیگانه در میان سربازان افغان شده اند و به این گونه آنها نیز از عوامل ایجاد انگیزه برای مقابله با سربازان خارجی در میان سربازان افغان پنداشته می شوند.

به هر روی در این راستا پیچیدگی این رویداد و دلایل گوناگون نشان میدهد بررسی این روند نیاز به استراتیژی بزرگ دارد تا در بر گیرنده تمام عوامل و حدس و گمان های احتمالی از این دست باشد تا برای کنترول این معضل راه حلی کارشناسانه بدست آید، در غیر آن باید این روند را یک تهدید بسیار جدی برای حضور مربیان و سربازهای خارجی و از سوی پایداری نیروهای نظامی افغانستان دانست زیرا در صورت رشد این روند، کنترول آن غیر ممکن خواهد شد.

ب : چالش دیگری که فرا روی تقویت ارتش ملی کشور پشت کردن نیرو های خودی است که پیوستن گاهگُدار این گونه نیرو ها به مخالفان نظام همواره اساس و بنیان یک ارتش قدرتمند را در کشور متزلزل ساخته است .

این روند روی گردان شدن نیرو های خودی از چهار چوب قوای مسلح کشور چالش زا تر از عملیات نیرو های سبز علیه آبی است چون فرد روی بر تافته اولا با خود اطالاعات مهمی از داخل ارتش را به مخالفان می رساند و از طرف دیگر با تجهیزات دست داشته عامل تقویت نیرو های مخالف نظام می گردد و از طرف دیگر روحیه بد بینی را در میان نیرو های قوای مسلح کشور چند برابر می سازد .

چنانچه در تازه ترین مورد در ولایت کنر یک قوماندان نیرو های ویژه ارتش با تجهیزات دست داشته اش به طالبان یا حزب اسلامی پیوسته است عوامل دروی گردان شدن این گونه نیرو ها همان است که در مبحث عملیات های سبز علیه آبی مبسوطا تذکار داده شد و نیاز به تکرار آن نیست .

ما آنچه را که نباید نا دیده انگاشت پیامد این جنگ درونی در پسا دو هزارو چهارده است زیرا بررسی تمام عوامل نشان میدهد مربیان خارجی که احتمالا پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان در این کشور خواهند ماند از همین حالا زنگ خطر بزرگی را شنیده اند که این مهم موجب کمرنگ شدن انگیزه این مربیان برای ادامه کار در افغانستان خواهد بود.

از سوی دیگر اعتماد آمریکا و ناتو به نیروهای افغان کمرنگ خواهد شد و این احتمال نیز وجود دارد که در آینده دست از کمک و همکاری به نیروهای نظامی افغانستان بردارند و دوباره کشور را در یک تنگای بزرگ جنگ با تروریزم تنها رها بسازند، زیرا از آن جهت این احتمال پررنگ است که همواره نیروهای اپوزوسیون در امریکا دولت این کشور را به خاطر آنچه ناکامی در جنگ افغانستان است سرزنش می کنند و این حدس گمان به وجود می آید که دولت کنونی آمریکا سرتعظیم به خواسته سناتورهای که مخالف جنگ با تروریزم در افغانستان هستند فرود بیاورد و از ادامه این روند خودداری کند که این مورد بزرگترین تهدید برای امنیت افغانستان و منطقه پنداشته میشود.

مورد دیگری که میتوان آن را به عنوان یک تهدید جدی پنداشت، انگیزه شورشیان برای نفوذ بیش از این در بین نیروهای نظامی افغان است و این احتمال نیز پررنگ خواهد شد که با توجه به نزدیکی اندیشه های افراطی میان گروهی از طالبان و سربازان افغان، روند حمله به سربازان وفادار به دولت افغانستان نیز از افزایش یابد و در پهلوی ایستادگی در مقابل سربازان و مربیان خارجی، نیروهای افغان نیز از یکی از هدف های دیگر سربازان ستیزه جو باشند.

با این حال آنچه در شرایطی کنونی به عنوان یک اصل باید بدان توجه شود، تمرکز دولت افغانستان به جذب و جلب نیروهای مورد اعتماد در صفوف پولیس و اردو است و از سوی تغییر در شیوه برخورد نظامیان خارجی با سربازان افغان خواهد بود زیرا این پدیده در صورت رشد گریبان هر دو گروه را در برخواهد گرفت، و پنجره ای جدید به جنگ افغانستان باز خواهد کرد، پنجره ای که میتوان آن را دشمن خودی نامید، که در حقیقت دوست دشمن اصلی پنداشته میشود به این گونه که طبیعتا ، دشمن، دشمن! دوست پنداشته میشوند و در این میان این دسته از افراد در بین نیروهای نظامی، به دوستان اصلی دشمنان افغانستان تبدیل خواهند شد.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *