خاطره وحشتناک یکی از شهروندان در روز عید

خبرگزاری خاورمیانه  /  میز اجتماع – فساد اداری

در افغانستان، بیشتر کارها تقریباً سرچپه است و طبق معمول کارها در اکثر بخشها به اهل آن سپرده نشده است.

این مقوله تنها خاطره ای برای حضور در یکی از اداره های دولتی که به نام دولتی ساخته شده و تقریبا به صورت کامل، خصوصی است.

این اداره در بخش برق کار می کند و باید تمام مسایل برق در کشور نیز مربوط به آنها باشد، چون اکثر افتتاحها در بخش برجهای برق و یا پروژه های برق (که معمولاً کدام پیدا و پناه نیز دارد) توسط آنها صورت گرفته و نوار آن نیز توسط رئیس این اداره قیچی می شود.

برای تحقیق و تکمیل تحقیق مربوط به دکترای یکی از دوستانم که در خارج است، باید کمی آمار در مورد برق های وارداتی از کشورهای همسایه، به خصوص کشورهای آسیای مرکزی ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان، جمع آوری می کردم.

این تحقیق بر سر مسایل و تبادلات افغانستان با کشورهای یادشده آسیای مرکزی توجه دارد و برای این گونه تحقیقها ـ برخلاف گزارش های تحقیقی و خبرنگاری ـ نیاز جدی به آمار توسط مسوولان مربوطه است.

این تحقیق که در مراحل پایانی آن قرار داشت، نیاز به آماری از میزان تبادلات برق میان کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان، کیفیت و قیمت آن، پروژه کاسا ۱۰۰۰ و شماری جزئیات دیگر داشت که در ابتدا برای کسب معلومات، طبق معمول به مسوول بخش مطبوعات زنگ زده و خواهان همکاری شدم.

این مسوول، در ابتدا، مدتی وقت خواست تا معلومات را تکمیل کند، بعد از یک روز که دوباره با او تماس گرفته شد، در جلسه بود، نیم ساعت بعد که زنگ زده شد، دختری که گویا سکرتر وی بود بازهم از جلسه صحبت کرد، بعد ازظهر همان روز که تماس گرفته شد،این مسوول مطبوعات اظهار داشت که در این رابطه معلومات ندارد؛ چون تازه در این بخش مقرر شده و باید با رئیس اداره در تماس باشم.

هرچند که با تمام تلاش، نتوانستم رئیس این اداره را تا یک روز مانده به عید قربان پیدا کنم؛ چون معمولاً در افغانستان، مسوولان بلند رتبه تا زمانی که شماره تلیفون طرف مقابل را نشناسند، جواب نمی دهند، این مشکل برای من هم وجود داشت و بعد از یکی دو روز توانستم با جناب رئیس تماس برقرار کنم.

این جناب محترم، از پشت تلیفون گفت که باید تا بعد از عید صبر کنم و با اصرار زیاد مبنی بر اینکه این تحقیق باید در همین روزها تکمیل شود؛ چون کشورهای اروپایی در روزهای عید قربان تعطیل نیستند که بهانه عید را برایشان آورد.

بالاخره جناب رئیس گفت که فردا (یک روز پیش از روز عرفه) ساعت چهار بعدازظهر به دفترشان رفته و موضوعات مهم را برایش بازگو کرده و معلومات بگیرم.

با انتظار فراوان و این آرزومندی که بعد از این انتظار می توانم، معلومات لازم را کسب کرده و نزد دوستم شرمنده نباشم، ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر به سمت ریاست مورد نظر حرکت کردم و ساعت ۴ بعدازظهر پیش دروازه رسیدم.

با نزدیکی به این ریاست، به جناب رئیس تماس گرفتم در ابتدا که باید دوبار زنگ زد که جناب محترم، زحمت کشیده و تلیفون خود را جواب بدهد.

جناب محترم با هماهنگی های لازم، از پشت تلیفون گفت که به یک جلسه می رود و باید با شخص دیگری تماس بگیرم؛ بدون اینکه با این شخص هماهنگ شود، تلیفون قطع شد و مجبور شده و با مسوول مطبوعات تماس گرفته و نام شخص دوم را گرفته و شماره تلیفون او را دریافت کنم.

با گرفتن شماره، شخص مورد نظر از پشت تلیفون گفت که باید به دیدن دوستش برود و وقت ندارد و شخص دیگری را معرفی کرد.

تنها کار مفیدی که این فرد دوم انجام داد، هماهنگی با نیروهای امنیتی دروازه بود که اجازه ورود مرا داده و موفق شدم داخل اداره مورد نظر شدم.

اما شخص سوم که اتاقش در گوشه ای بود، نیز اجازه حضور را نداد و گفت که در حال حاضر جلسه دارد و باید برای دیدن وی، نیم تا یک ساعت و شاید دو ساعت صبر کنم.

گویا این افراد در این تصور هستند که تنها خودشان بیکار هستند و می توانند ساعت ها بیهوده در اداره شان وقت تلف کنند و دیگران هم به این شکل هستند و می توانند ساعت ها به انتظار ختم جلسه باشند.

با تمام حوصله ای که داشتم، بعد از ناامیدی از دیدن فرد سوم و گرفتن آمار و معلومات مورد نظر، به سمت دفتر رئیس رفتم که سکرترش گفت باید انتظار باشید و رئیس نمی تواند شما را ببیند؛ چون به یک جلسه دیگر می رود.

تنها درخواست من از آنها این بود که اجازه بدهند تا فاصله ای که رئیس با موترش دارد، اجازه صحبت با وی را داشته باشم که رفع مسوولیت باشد و ذکر این که تحقیقات ارائه می شود و در آن گفته می شود که این ریاست هیچ همکاری ای نکرد.

موفق شدم جناب رئیس را در نزدیکی موترش ببینم، با او صحبت کردم و برخی موضوعات را گفتم که جناب محترم با تمام خونسردی اظهار داشت که این معلومات مربوط به وزارت می شود و او نمی تواند در این رابطه همکاری کند.

به او گفتم که این گزارش و تحقیق بدون همکاری شما و با ذکر اینکه شما همکاری نکردید، نشر شده و در تز دوکتورا بیان می شود.

در موتر خود نشسته و به سمت جلسه حرکت کرد.

من هم ناامیدانه از ریاست بیرون شدم؛ اما در حدود نیم ساعت بعد از بیرون شدن از ریاست، جناب رئیس چون شماره تلیفونم به خاطر مسکال (تماس از دست رفته) یادداشت شده بود، برایم زنگ زد که صدای کودکان نیز به گوش می رسید؛ چیزی که با رفتن رئیس به جلسه برایم کمی نامانوس بود.

حال سوال این است که گویا این افراد از دادن معلومات می ترسند و یا اینکه معلومات آنها به حدی نیست که بتوانند با یک تحقیق عالی و کامل همکاری کنند.

و یا اینکه این افراد بدون داشتن شایستگی لازم و با داشتن واسطه به این پستها گماشته شده اند و تنها چوکی های بلندرتبه دولتی را بند انداخته و کارشان معلوم نیست و شاید وظیفه آنها تنها قیچی کردن نوار در مراسم افتتاح پروژه های قیمتی است.

این ریاست تنها نهادی نیست که مردم و مراجعین با آن مشکل دارند؛ بلکه در اکثر نهادهای دولتی و اغلب خصوصی، این مشکلات موجود بوده و تا حال برای حل آن کدام راهکار مشخص در نظر گرفته نشده است.

این نکته در حالی بارز می شود که کمیسیون اصلاحات اداری همیشه از گماشتن افراد شایسته در پست های دولتی یاد کرده و بر آن تاکید دارد و اگر افراد شایسته این افراد هستند؛ باید به این شعار هم شک کرد.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *