پیامبر دلها، رحمت اللعالمین

pkdxygjdijoybxmclo0سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی. از مشرق دلها برآمدی و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

به گزارش خبرگزاری خاورمیانه، امروز (پنجشنبه ۱۹عقرب) برابر با ۲۸ صفر که مصادف است با رحلت جانگذار، حضرت محمد مصطفی (ص)، آخرین پیامبر الهی و پیام آور صلح و دوستی و یگانه پرستی.

پیامبر گرامی اسلام در روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادى (به روایت شیعه) و یا هم روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول همان سال (به روایت اهل سنت) در مکه معظمه و سرزمین حجاز چشم به جهان گشود.

چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت.

نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

محمد امین (ص) قبل از شب ۲۷ رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع. روح بزرگش برای پذیرش وحی – کم کم – آماده می شد .

در آن شب بزرگ، جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد (ص) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. سن محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود.

در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد (ص) خواست این آیات را بخواند : «اقرأ باسم ربک الذی خلق …» یعنی : «بخوان به نام پروردگارت که آفرید. او انسان را از خون بسته آفرید. بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است. خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت. به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.»

حضرت محمد (ص) – از آنجا که امی و درس ناخوانده بود – گفت: «من توانایی خواندن ندارم. جبرئیل اصرار کرد که بخوان؛ اما بازهم همان جواب را شنید – در دفعه سوم – محمد (ص) احساس کرد می تواند “لوحی” را که در دست جبرئیل است بخواند.

این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت. سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت. خدیجه دانست که مأموریت بزرگ پیامبر آغاز شده است. او را دلداری و دلگرمی داد و گفت :«بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی». سپس محمد ( ص ) گفت : «مرابپوشان» خدیجه او را پوشاند .

معراج حضرت محمد (ص)

پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت «معراج» پیامبر اکرم (ص) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل) انجام شد.

معجزه آسمانی

قرآن، کتاب الهی بزرگترین معجزه آن حضرت (ص) بود که تا حال بدون کدام تحریفی در اختیار جامعه اسلامی قرار دارد و تمام رهنمودهای زندگی بشر در آن تبلور یافته است.

تمام قوانین زندگی و فعلی ساخته دست بشر در قرآن بدون کدام تبعیضی آمده است و مسلمانان حل تمام مشکلات خود را در این کتاب آسمانی می یابند.

وفات

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد.

چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص)، آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

«اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید.»

«آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم (کتاب خدا و اهل بیتم).

در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: ” ای رسول خدا ، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم. ” پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد . آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

نامت بلند و دینت پر رهرو، ای جاری تر از حیات در پیکر آدمی!

Author

About Author