سربازی که مهاجم انتحاری را در آغوش گرفت کی بود؟

سید بسام پاچا یکی از فرماندهان پولیس حوزه چهارم امنیتی هنگامی در حمله انتحاری روزپنچشنبه جان باخت که مهاجم انتحاری را پس از شناسایی به آغوش گرفته بود، حمله انتحاری روز ۵ شنبه جان بیش از ۱۵ تن را گرفت و زخمی کرد اما در این میان فرمانده که انتحاری در آغوش گرفت تا داخل صالون هوتل نشود واقعن چه حس داشت؟ بسام پاچا مهاجم انتحاری را صدا می زند، اما مهاجم نمی ایستد و به سوی انبوه مردم می دود. پاچا خودش را به مهاجم می رساند و او را در آغوش محکم می گیرد… و این گونه خودش را قربانی می کند تا دیگران نجات یابند.او در ترکیه پنج سال در اکادمی پولیس آموزش دید و پیش از آن در رشته علوم سیاسی نیز لیسانس گرفته بود.

در این مورد با یاسین خراسانی یکی از هم‌دوره‌های سید بسام گفتگوی انجام دادیم و خراسانی با دل پر درد صدای گرفته چنین گفت « نخست از همه برای برادر قهرمان ام بسام شهید بهشت برین و برای فامیل سوگوارش صبر جمیل استدعا مینمایم از درگاه ایزد منان. باورش سخت است که او دیگر درجمع مانیست، اما در مقابل خواست پروردگار باید سرخم نمود، اما برای همیش تداعی خاطرات او آزار دهنده خواهد بود»

خراسانی در ادامه گفت «َنْ قَتَل نَفساً بِغَیْرِ نفسٍ فَکَأنَّما قتل الناس جمیعا ‎و من أحْیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا. ‎اونی که فردی را بدون حق می کشد انسانیت را کشته است، و اونی که فردی را نجات میدهد و زنده نگهمیدارد به حیات بشری کمک کرده و انسانیت را زنده نگهداشته است. ‎شهید بسام حقیقتا مصداق آیه فوق است. ‎او با خدا و خلق معامله کرد جانش را داد و جان ها خرید و ان شاءالله در بهشت جاودانه شد»

خراسانی از آشنایی خود با بسام چنین گفت « برای بار اول تقریبا ماه های آخر سال ۲۰۱۲ بعد ازینکه افغانستان را به مقصد ترکیه به منظور پیشبرد درسهای مقطع لسانس خود ترک گفتم، دریکی از شب های تابستانی بعد ازینکه به اکادمی پولیس آنکارا رسیدیم با بسام شهید آشنا شدم، و از آنجا آشنایی ما ادامه داشت تا به امروز که این متن را مینوسیم و اما چه دریغ که او دیگر با ما نیست. چون ما در اکادمی پولیس درس میخواندیم و بسام شهید از ما ۲ دوره بالا بود بنابرین ناگذیر بودیم تا او و سایر دوره های بالای خود را آبی (برادر بزرگ) خطاب کنیم، از همینرو همیش بسام آبی گفته صدایش میزدیم، بسام شهید برای ما یک آبی (برادر بزرگ) خوشخو، مودب و صمیمی بود، ازینرو همه دوست میداشتند او را، بی تردید او دربین محصلین اکادمی (افغانها) خیلی نازدانه بود.»

خراسانی در حالی‌که بغض گلویش را فشار می داد به ادامه حرف‌های پرداخت و گفت « بسام شهید بی نظم نبود، انضباط کاری، درسی و ورزشی داشت، اهل محاسبه و‌ مشورت بود، تک رو نبود و با همه هماهنگ عمل میکرد. او جوان نقدپذیر بود گاه گاهی که دوره های بالا از او نقد میکردند فرار نمیکرد چون او نقد را عاملی برای رشد و تعالی می دانست. بی درد و بی تفاوت نبود، باری من از ناحیه گرده عملیات شدم و بعد از مرخصی از شفاخانه چند روز متواتر از اتاق بیرون نمی رفتم، ازینرو او خلاف دوستان دیگر به مراتب با من تماس میگرفت و گاه گاهی به اتاقم می آمد و کوشش میکرد تا برایم روحیه بخشد. بسام شهید اهل افراط و تفریط هم نبود، او برای من و سایر رفقا یک برادر‌ میانه رو بود، در‌ ورزش، درس و کارهایش اصلا افراد نمکیرد، همواره در وسط می کرد، او در رفاقت و برادری کاکه و عیار بود هیچگاهی در دوستی با ما مرتکب فریبکاری و ناجوانمردی نشده بود.»

خراسانی از این‌که بسام انتحاری در آغوش گرفته بود چنین گفت « وقتی فهمیدیم که او شخص انتحاری در بغل گرفت تا جان سایر از هموطنان ما را نجات دهد و چنین هم شد، بنا او عاشق شهادت نیز بوده است. دغدغه های زندگی، شکست ها و عدم موفقیت ها هرگز یک جوان مسلمان را در هم نمی‌شکند بلکه آغازی هستند برای شروعی مجدد و نویدی برای پیروزی های آتی. ریشۀ این مسأله نیز در توکل بر خدا و ایمان به قدرت لایزال الهی است»

در اخیر خواسته خراسانی و دیگر هم‌درس‌های و دوستان بسام از حکومت وحدت این است تا به پاس جان فشانی و قهرمانی بسام شهید، چهار راه لب جر، یا جاده یی که از لب جر به طرف میدان هوایی منتهی می شود باید به نام سید بسام شهید مسمی گردد.

محمد فاروق حساس، آمر حوزه چهارم امنیتی پولیس گفت: «این جوان انتحاری را به آغوش گرفت خود را سپر کرد تا انتحاری به داخل نرود و هراس افگن کثیف به هدف نرسد.»

 

ندیم پارسینا

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *