راویان کوچک، روایتی از کار سنگین…
عموماً ناوقت های روز از کار سنگین استخراج ذغالسنگ از دل کوهپایه ها فارغ میشوند و عالمی از محرومیت ها، سختی و فقر اقتصادی شان را در میان میدان کوچک و سنگزار بازی شان یکجا با توپ فتبال لگد میزنند.
از صورت و دستان تَرَک خوردهی هرکدام سنگینی کار به خوبی دیده میشود و لباس و بوت های آنان سیاهی ذغالسنگ را هنوز به همراه دارد.
بخاطر گرفتن مصاحبه میخواهم بازی متوقف شود و آخرین توپ به گول حریف که از دو سنگ بزرگ ساخته شده “شوت” میشود.
زلمی ۱۳ ساله باشنده شهرکهنه ولسوالی نهرین ولایت بغلان که دو سال پیش از مکتب رفتن دست کشیده و بخاطر دریافت پول برای مصارف خانوادهاش در معدن ذغالسنگ کار میکند؛ قصه های دردناکی از کارش دارد.
زلمی میگوید، صبح وقت هنگام ملا آذان از خواب بر میخیزد و یگانه مرکباش را آماده کرده و ۱۰ کیلومتر راه را تا رسیدن به معدن ذغالسنگ “چنارک” میپیماید.
او که برای کندنکاری و بیرون کشیدن ذغالسنگ به دل کوه وارد میشود، از ۶ تا ۸ سیر ذغالسنگ را روی شانه هایش برداشته و از مغارۀ معدن بیرون میآورد.
به گفته زلمی، پس از آن ذغالسنگ را که محصول عرق ریزی هایش است برای فروشندهگان بزرگ صد افغانی به فروش میرساند.
راه رفتن به دل کوه و کارهای سنگین و نفسگیر تنها دغدغه کاری زلمی نیست، او شاهد چندین رویداد جان باختن کارگران در معادن بوده است.
او قصه میکند که فروریختن پارچه های سنگ و ذغالسنگ در پیش چشمانش جان یکی از همراهانش را گرفته است.
به گفته او هر لحظه مردن و زخمی شدن را در فکر خود دارد؛ اما نیازمندی زندگی و تنگدستی خانواده مجال پا کشیدن از این کار را برایش نمیدهد.
اما چرا زلمی کار میکند؟
پدر زلمی همانند صدها شهروند دیگر این کشور معتاد به مواد مخدر است و چندسالیست که خانه و خانواده را ترک گفته و در کشور ترکیه بهسر میبرد، اینجا تنها این مرد ۱۳ ساله خانواده آستین بَر زده و به مبارزه زندگی بهپا خواسته است.
گفتگوی من با زلمی باعث اخلال بازی فوتبال آنان شد، همه صحبت های ما را میشنیدند و حتی ناخواسته هرکدام برایم قصه سختی از کارشان را حکایت مینمودند.
سلامالدین ۱۴ سال دارد و او هم از سه سال به اینطرف وظیفه اش همین کار نفس گیر استخراج و فروش ذغالسنگ است و مکتب رفتن و درس خواندن را کنار گذاشته و فقط در فکر بدست آوردن مخارج روزمره خانواده ۶ نفری شان میباشد.
او همچنان قصه های دردناکی از کار روزمره اش دارد.
اما همه آنان آرزوی داشتن کار راحت و پر در آمد را دارند و کمتر به فکر رفتن به مکت و با سواد شدن استند.
این قصهی صدها و شاید هم هزاران کودکان مستمند شاقه کار افغانستانی باشد که هر کدام از صبح تا شام عرق میریزند و تا دست طلب بر همسایه و نزدیکان شان دراز نکنند.
تا کنون آمار دقیق از کودکان شاقه کار در ولایت بغلان از سوی هیچ نهاد رسمی ارایه نشده است و با وجود مصرف ملیون ها افغانی در بخش های مختلف هنوز روز به روز در حال بدتر شدن است.
غلام رسول قانع مسؤل شبکه محافظت از حقوق اطفال در بغلان به خبرگزاری خاورمیانه میگوید که فقر اقتصادی خانواده ها بستهگی مستقیم بر محرومیت کودکان به درس و تعلیم را دارند و نبود امکانات برای توانمند سازی خانواده های نیازمند “ممکن” این وضعیت را تداوم ببخشد.
او میگوید، همه روزه صدها کودک درمعادن، فابریکه های تولیدی و روی بازار کار میکنند و از مکتب رفتن محروم استند.
آقای قانع ادامهی این وضعیت را در آینده کشور به شدت خطرناک میخواند.
برعلاوه کودکان قریه های دوردست، دیده میشود که اوضاع در مراکز شهرها نیز خوب نیست. در میان صدها آدم غنی و توانمند خانواده های فقیر و بیبضاعت در وضعیت نگران کننده و به دور از امکانات اولیه زندهگی با سرنوشت تاریک و مبهم روز و شب میگذرانند.
محراب الدین ابراهیمی-خبرنگار زون شمال