به همین سادگی؛ ۴۵هزار نیروی امنیتی کشته شد

افغانستان در سالهای بعد از یازدهم سپتمبر برخلاف انتظار، آرامی را ندید و در کنار آن با حضور بی شمار نیروهای خارجی به ویژه امریکا، ناآرامی همچنان پابرجا بود.

روند ناآرامی ها هرساله بیشتر دامن گیر مردم افغانستان شد، طالبان مسلح که در ابتدا گمان می رفت نابود شده باشند، بر اساس یک برنامه از پیش تعیین شده از سوی امریکا و رهبران واشنگتن، در بخش هایی از افغانستان باقی مانده و هر روز قدرتمندتر می شدند.

در این برنامه تعیین شده از سوی امریکا که به دنبال نگه داشتن میدان جنگ در افغانستان بود، طالبان مسلح در فصل گرما میدان جنگ را گرم نگه می داشتند و در فصل سرما در کشور مورد حمایت امریکا (پاکستان) رفته و دوباره تجهیز می شدند.

نکته نگران کننده در این میان، تلفات غیرنظامیان و نیروهای نظامی در میدان های نبرد بود که همه روزه یا در میدان نبرد، یا ماین های کنار جاده، حملات انتحاری، انفجاری و یا هم حملات مسلحانه قربانی می گرفت.

در بیشتر این حوادث نیز طالبان مسلح نقش عمده ای داشتند و بارها و بارها مسوولیت حملات و کشتار را به عهده گرفتند؛ ناگزیر از اینکه در هر حادثه شماری جان باخته و به طبع آن، شماری یتیم و یا بیوه شدند.

در سالهای ابتدای حضور نیروهای خارجی بخش عمده تلفات نظامی مربوط به همین نیروها بود و به دلیل عدم حضور نیروهای امنیتی کشور، تلفات آنها کمتر جلوه داده می شد؛ اما در اواخر حکومت حامد کرزی طرح واگذاری مسوولیت ها مطرح شد و محمد اشرف غنی، مسوول این برنامه شد.

از آن روز نزدیک به شش سال گذشت و محمد اشرف غنی، حالا رئیس جمهور حکومت وحدت ملی است؛ حکومتی که از ابتدا بر اساس یک توافق سیاسی و با فشار امریکا ایجاد شد و بر اساس آن می بایست قدرت به صورت مساویانه بین رئیس جمهور و رئیس اجرائیه تقسیم می شد.

همین توافق از نخست برای مردم و کارشناسان قابل پذیرش نبود و می گفتند که تقسیم قدرت باعث می شود که اداره مربوط به رئیس جمهور کارهای مربوط به رئیس اجرائیه را انجام ندهد و اداره مقابل نیز عمل مشابه انجام دهد.

این گمانه زنی ها از همان ابتدا بر افزایش ناامنی و قربانی حکایت داشت تا اینکه بعد از گذشت بیش از چهار سال از حیات حکومت وحدت ملی سرباز کرد و رئیس این حکومت در حاشیه نشست اقتصادی «داووس» در سوئیس اعتراف کرد که در زمان ریاست جمهوری وی، ۴۵ هزار نیروی امنیتی جان باخته است.

شاید رئیس جمهور به دنبال مظلوم نمایی برای جلب کمک های آینده جامعه جهانی به افغانستان بود تا ثابت کند که نیروهای امنیتی کشور در خط مقدم نبرد حضور دارند.

مطرح شدن این موضوع با هر نیتی که باشد، در اصل موضوع، نگران کننده و تکان دهنده است.

این آمار تنها کشته شدن ۴۵ هزار انسان نیست، بلکه بیوه شدن ۴۵ هزار زن، بی فرزند شدن ۴۵ هزار پدر و مادر، یتیم شدن ۴۵ هزار کودک سرزمینی است که از نطفه با جنگ و خونریزی گره خورده است.

آمار تکان دهنده تلفات نظامیان نباید به این سادگی مطرح شود و حالا که مطرح شده، یک نفر باید مرد باشد که مسوولیت این فاجعه را به عهده بگیرد.

اگر اختلافات بین مقام های ادارات مربوط به رئیس جمهور و رئیس اجرائیه که به اساس یک توافق سیاسی و با تقسیم قدرت رهبر افغانستان در حکومت وحدت ملی شدند، باعث و عامل عدم هماهنگی و از همه بدتر بی اهمیت دانسته شدن خون انسان و نظامیانی که با بدترین شرایط در جبهه نبرد با دشمنی می رزمند که بارها به دعوت برای صلح جواب رد دادند، باشد؛ زخم بازماندگان قربانیان را تازه می کند.

اگر این مسئله به راحتی مطرح شده؛ نباید به راحتی به باد فراموشی سپرده شود و جواب قانع کننده ای برای مردم باید ارائه گردد.

آمار تلفات نظامیان در مدت بیشتر از چهار سال در حالی تکان دهنده است که آمار تلفات غیرنظامیان که بدون شک نگران کننده است، مطرح نشده است و مجموع آنها شاید قابل تصور هم نباشد.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *