بالاتر از سیاهی هم رنگی است…حال و روز کفریا و الفوعه

محاصره، چهار سال است که درد و رنج را بر مردم دو شهرک در شمال شرقی شهر ادلب که در نزدیکی مرز سوریه و ترکیه قرار دارد، تحمیل کرده است.

این دو منطقه، به نماد ایستادگی در میان دریای خروشان صهیونیست‌های تکفیری تبدیل شده اند که سوغاتی بجز مرگ و ویرانی برای مردم نداشتند.

13940723000299_PhotoL

الفوعه یک شهرک سوریست تابع نواحی بنش در مرکز ادلب که جمعیت آن ده هزار و دو صد و شصت و چهار نفر می‌باشد. کفریا یک شهرک تحت اداره ادلب است در فاصله ۸ کیلومتری شمال این شهر قرار دارد.

شهرک‌های معره مصرین در شمال غربی و الفوعه در شرق و رام حمدان از شمال در همسایگی کفریا هستند.

این شهرک ها توسط گروه های تروریستی که مهم ترین آنها جبهه‌النصره و جیش الفتح و احرار الشام و جندالاقصی که در بنش و الصواغیه و تل الخربه مستقر هستند، تحت محاصره قرار گرفته است.

در ۲۸ مارچ ۲۰۱۵ پس از ۴ روز درگیری، این دو شهرک و هزاران مردم غیر نظامی بی‌گناه محاصره شدند.

در دوم اگوست سال ۲۰۱۵ جیش الفتح تصمیم خود برای ادامه عملیات روی این دو شهرک اعلام کرد.

در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۵، گروه‌های مسلح موج جدیدی از حملات بر روی این شهرک‌هارا آغاز کردند. حدود ۴۰۰ موشک پرتاب شد و چندین موتر هم در سطح شهر و میان مردم منفجر گردید.

در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۵ مردم موفق شدند بر اطراف الفوعه و تل‌الخربه و مناطق اطراف مسلط گردند. فردای آن روز اتفاقیه دومی نوشته شد که به موجب آن مردم توانستند به شهرک نشین‌های تحت محاصره کمک کنند.

تا به امروز حملات موشکی و بمب افکنی بر روی این دو شهرک بصورت روزانه وجود دارد که این امر موجب ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنین شده بطوری که از خانه‌های خود خارج نمی‌شوند و کودکان از حداقل حقوق نیز محروم گشته اند.

مردم این دو شهرک از نظر مایحتاج اولیه در به مشکل هستند و خوراک و پوشاک به سختی پیدا می‌شود. بعضی اوقات مواد غذایی بصورت مخفیانه توسط برخی از تجار وارد شهر می‌شود ولی بعلت قیمت گزاف آن، نصیبی جز غم و غصه برای مردم بی‌گناه ندارد و سفره‌هایشان خالیست و این محرومیت تنها قسمت کوچکی از مشکلات است که مردم با آنان دست و پنجه نرم می‌کنند. چرا که مواشی هم توسط تک تیراندازهای تکفیری از بین می‌روند تا مردم چاره‌ای جز گرسنگی نداشته باشند.

مشکل این شهرک‌ها فقط محاصره جغرافیایی نیست. دکل‌های مخابراتی توسط تروریست‌ها مورد اصابت قرار گرفته‌اند و امکان ارتباط با خارج از بین رفته است. تمامی نقاط مرتفع شهر هم توسط تک تیراندازها تحت نظر است و اگر کسی به دنبال آنتن به مکانی بلند برود بلافاصله مورد هدف قرار می‌گیرد.

حال شهرک‌ها از نظر صحی هم خوب نیست. دارو بسیار نایاب شده. علاوه بر بیماری‌های مزمن مانند فشار خون و دیابت، التهابات کبد و التهابات گوارشی بصورت چشمگیرتر میان مردم دیده می‌شود که در صورت عدم معالجه، تبدیل به بیماری‌های خطرناکی می‌شود که مرگ‌آور است. حتی داروی مسکن هم از بین دیوارهای محاصره عبور نمی‌کند.

شادی و معصومیت‌های کودکان در این شهرک‌ها، جای خود را به غباری از غم و غصه داده است.

امروز در صورت لجین خردسال غم از دست دادن دو خواهرش دیده می‌شود. او با وجود سن کمش پس از بمباران خانه‌شان متحمل دردهای زیادی شده است.

با شدیدتر شدن محاصره شهرک‌ها به مرگ نزدیک‌تر شده‌اند. در واقع یک قتل عام آرام و تدریجی. نان و دارو تبدیل به یک آرزو شده و مردم تشنگی را به نوشیدن آب پر از آلودگی ترجیح می‌دهند.

پس از گذشت یک سال و نیم، متاسفانه هنوز جوامع بین‌المللی در مقابل این فاجعه سکوت کرده‌اند و هیچ گامی برای نجات مردم و بیماران برنداشته‌اند.شاید هم مدعیان حقوق بشر این فاجعه را کوچک می‌شمارند. چرا که این شهرک ها در آلمان یا فرانسه نیستند تا لایق محکومیت جنایات علیه شان یا حداقل یک دقیقه سکوت باشند.

Author

About Author