انقلاب دوم مردم مصر و اهمیت آن

زمانی که دوران دهه ها نابسامانی و بی عدالتی خفته در جوامع کشورها و دولتهای ورشکسته خاورمیانه توسط جوان میوه فروش تونسی آغاز شد شاید کسی گمان نمیکرد که دومینوی بهار عربی آنقدر گسترده شود که گریبان عده زیادی از دولتهای استبدادی خاور میانه را بگیرد.

دومینوی بهار عربی از تونس آغاز و در مصر، یمن و لیبی ادامه یافت و در بحرین، اردن، سوریه و … جریان دارد. شاید سالها و دهه ها بعد تحولات بهار عربی به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ روابط بین الملل و موج چهارم دموکراسی یاد شود.

در این میان کشور مصر و ملت آن که همواره از جمله مترقی ترین کشورها و ملتهای خاورمیانه بوده اند و روزگاری سرآمد و پیشتاز فکر و اندیشه و فرهنگ جهان عرب بودند نیز موفق به سرنگونی حاکم مستند کشور خود شدند. نکته عجیب در کشور مصر، اما انتخاب محمد مرسی و برگزیده شدن اخوانی ها به عنوان زمامدار آینده کشور در یک انتخابات دموکراتیک بود.

سابقه اخوانی ها باعث این تعجب می شود که چگونه مردم مصر که سرافکنده و ملول از حاکمیت مبارک بودند، بار دیگر دست به انتخاب فرد و گروهی زدند که اگر چه خودشان جمله انقلابیون بودند اما افکار و سابقه عملکرد آنها هم چشم انداز چندان روشنی را نوید نمی داد.

در مدت پس از یکسالی که از به قدرت رسیدن مرسی و اخوانی ها در مصر می گذرد مردم به این نتیجه رسیدند که انتخابشان اشتباه بوده و عامه مردم و گروههای اجتماعی جایگاهی در افکار و سیاستهای مرسی و دولت اخوانی او ندارند.

اینجاست که مردم مصر باز هم مترقی بودن و متفاوت بودن خود را نسبت به سایر اعراب ثابت کردند و به جای آنکه سرافکنده و مستأصل از انتخاب خویش به فکر چگونگی گذران ایام تا سرآمدن دوران ریاست جمهوری مرسی بیفتند به این فکر افتادند که همانگونه که مرسی را ما بر سر کار آورده ایم بار دیگر این خود ما هستیم که از قدرت کنار خواهیم زد.

 اینگونه بود که انقلاب دوم ملت مصر آغاز شد و در پرتو حمایت نظامیان بسیار سریعتر از آنچه تصور میشد به سرانجام رسید و مرسی ناتوان از درک و شناخت جامعه و بی کفایت از حکومت داری شایسته در کمال ناباوری از قدرت خلع گردید.

اهمیت انقلاب دوم مردم مصر در ثابت نمودن قدرت مردم و جمهور است و بیان کننده این نکته که حتی اگر فردی بر اساس خواست و رأی مردم بر سر کار آمده باشد در صورتی که نتواند رضایت آنها را فراهم آورد یا اصولاً اراده این کار را نداشته باشد و جلب نظر مثبت عامه مردم برایش اهمیتی نداشته باشد نمی تواند مطمئن از پایان دوره مشخص شده حکومت خویش باشد. دموکراسی به عنوان حکومت مردم، برای مردم و بر مردم قبل از تحولات عربی و به اعتقاد هانتینگتون سه موج را پشت سر گذاشته است و به اعتقاد ما تحولات دهه دوم قرن ۲۱ در خاورمیانه عربی موج چهارم دموکراسی است.

 موجی که تفاوتهای عمیقی با امواج سه گانه قبلی دارد و نویدی بر آینده درخشان دموکراسی و زنهاری برای حکومتهایی است که توان ایجاد رابطه عمیق با مردم خویش ندارند. دموکراسی در پرتو بهار عربی و انقلاب دوم مردم مصر جلایی تازه یافته و حکومتهای غیر دموکراتیک یا شبه دموکراسی باید هر چه سریعتر نسبت به تغییرات و تحولات اساسی در ساختار سیاسی حکومتهای خویش اقدام نموده در غیر اینصورت باید شاهد سرنگونی حکومتهای ورشکسته خود باشند.

در پایان باید گفت که مردم مصر هر چند انقلاب دومشان را باید تا اندازه فراوانی مدیون پشتیبانی قاطع نظامیان باشند اما در همین حال باید زیرکانه نسبت به عدم مداخله نظامیان در سیاست عمل نمایند. چرا که نظامیان در ذات خود اقتدارگرا هستند و ملت مصر که در جریان انقلاب دوم قدرت عامه مردم را به همه جهانیان نشان دادند باید با پارادوکس موجود یعنی جلوگیری از رشد اقتدارگرایی در پرتو نفوذ و دخالت نظامیان با هوشیاری عمل نمایند.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *