شهروندان افغانستان و تار عنکبوت!

از آغاز سال ١٣٩۵؛ پرونده ‌های متعددی به نهادهای عدلی و قضایی مواصلت نموده است که شاید قانون بر شهروندان عادی تطبیق شده باشد؛ اما زورمندان و مجریان قانون انگار از اجرای قانون برائت دارند.

گاهی به این باورمند میشویم که قانون شبیه «تار عنکبوت» است، که تنها زنده جان های ضعیف الجثه را در بند میاندازد، مگر موش ها میتوانند آنرا بدرند.

اینجا همین اتفاق افتاده و پرونده های مقامات ارشد حکومتی؛ اقارب نزدیک شان، نماینده گان پارلمان و… مکتوم مانده و متهمین راحت در شهر گشت و گذار می کنند.

در شهری که سرباز به هر چه موتر شیشه سیاه و زره است احترام می کند، وزیر دفاع متهم به امضای کارت واسطه ای که با آن گفته میشود عامل انتحاری داخل بیمارستان ۴٠٠ بستر شده و در شهری که وکلای پارلمان موتر رنجر پولیس را پیش دانشگاه آتش می زنند و نصف شب وکیل پارلمان برای تولد فرزند خود همه کابل را به وحشت‌ سرا مبدل می کند.

در شهری که فرمانده گارنیزیون برای عروسی پسر خود نصف شهر را تعطیل می کند و رئیس جمهور و رئیس اجرایی در زد و بندهای داخلی مصروف استند.

در شهری که وزارت دفاع در تامین امنیت بیمارستان ۴٠٠ بستر ناتوان است و ده ها قضیه ای که مو بر تن انسان سیخ می کند؛ شهروندانش انتظار امنیت بهتر را نداشته باشند.

نیروهای امنیتی نمی توانند در چند سنگر طالب، داعش، ملیشه های محلی، وکلا و امثالهم بجنگند و نگذارند که نظم شهر و مملکت برهم بخورد.

در شمال کشور گفته میشود که جنگ بین احزاب مقتدر است و در جنوب جنگ تریاک و در شمال شرق آوازه هایی از رد پای گروه تروریستی داعش وجود دارد و حکومت تعریف مشخص از دشمن ندارد و این شناخت را در اختیار نیروهای امنیتی قرار نمی دهد.

گناه این همه بی سر و سامانی، به راستی به نام چه کسی ختم میشود؟ چرا حکومت برنامه مشخصی برای سر کوبی طالبان مسلح و… ندارد؟ و چرا حکومت از پیمان امنیتی و استراتیژیک با امریکا؛ نمی تواند بازخواست کند؟

لقب سر قومندان قوای مسلح که رئیس جمهور به خود اعطا کرده را شاید لیاقت اش را نداشته باشد؛ چون در طول یک سال گذشته بارها کشورهای همسایه تمامیت ارضی افغانستان را نقض کرده اند؛ اما رئیس جمهور خم به ابرو نیاورده و رئیس اجرایی که زمانی از جبهه مقاومت و جهاد حرف میزد؛ امروز می بیند کسانی که برایش رای داده اند قربانی می شوند و ایشان در صدد امتیازگیری از ارگ و کشورهای کمک کننده است.

این روزها در افغانستان شهروندانش نمی دانند که مسوول این کارها کیست؟ عرض و داد خود را نزد چه کسی ببرند؟ انتخابات که قرار است برگزار شود نتیجه اش چه خواهد شد؟ انگشت کی قطع خواهد شد؟ کی ها به جاده میریزند؟ و هزاران پرسش دیگر که ذهن همه شهروندان را به خودش مشغول کرده است و هیچ کس امیدی به فردای بهتر ندارند در چشم همه یاس و نومیدی دیده میشود و پاسخ‌ گوی این همه پرسش‌ ها مشخص نیست.

به هر صورت باید شخصی پاسخگوی این همه بی بند و باری باشد و مردم را از سردرگمی نجات دهد.

ندیم پارسینا ـ نویسنده

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *