دولت ناتوان در حل مشکلات مردم؛ اقتصاد ریاضتی و احتکار
با شیوع ویروس کرونا در کشور، نوعی هراس و وحشت برای مردم در سراسر افغانستان ایجاد شد.
شماری از ترس ابتلا به این ویروس کشور را ترک کردند؛ غافل از اینکه «کوید۱۹» در حال جهانی شدن است و شماری دیگر به ولایتهای امنتر رفتند تا باشد که از گزند این ویروس در امان باشند.
اما این روند و ترس مردم زمینه سودجویی شماری از سرمایهگذاران، کسبهکاران و از همه مهمتر «محتکرین» را فراهم کرد؛ این قشر تا جایی که توانستند، اجناس مورد ضرورت و اولیه را گران ساختند.
از سویی هم، برای مدتی اجناسی که گفته میشود برای مبارزه و جلوگیری ویروس کرونا مفید است را احتکار کرده و به مقدار کم و البته قیمت زیاد به بازار عرضه کردند.
در اولین روزها، دولت با عجله به این موضوع رسیدگی کرد و در یک حرکت نمایشی، شماری از مراکز فروش مواد خوراکی را مسدود کرد و بعد از مدتی دوباره باز کرد.
این اقدام باعث شد تا قیمتها کمی کاهش یابد؛ اما در روزهای اخیر بازهم قیمت اجناس اولیه از جمله آرد، روغن، برنج، لیمو و دیگر مواد خوراکی سیر صعودی داشتند.
با این حال و در شرایط هراسناک از کرونا، مایک پمپئو به کابل آمد و زمانی که بینتیجه به کشورش برگشت و اعلام شد که یک میلیارد دالر کمک امریکا به افغانستان کاهش یافت.
بعد از این اقدام، رئیسجمهور اعلام کرد که این کاهش کمکها، هیچ تاثیری بر افغانستان نخواهد داشت و از سوی دیگر محمد یوسف غضنفر، نماینده فوقالعاده رئیسجمهور در امور توسعه اقتصادی، تجارتی و کاهش فقر مدعی شد که با سرمایهگذاران صحبت کرده است تا قیمتها را در شرایط فعلی افزایش ندهند.
از سوی دیگر، رئیسجمهور غنی اعلام کرد که برای مقابله با کاهش کمکهای امریکا از «اقتصاد ریاضتی» استفاده میکند.
اما سوال اساسی این است که اقتصاد ریاضتی برای کشوری که هیچ تولیدات ندارد، شرکتهای تولیدی به لطف مافیای اقتصادی و عدم حمایت دولت ورشکست شدند، پشتوانه مالی وجود ندارد، صادرات دیده نمیشود و در حال جنگ است، چطور جوابگو است؟
چطور قادر خواهیم بود در صورتی که نیروهای امنیتی از کمکهای جامعهجهانی تمویل میشوند و انتخابات هم با کمکهای خارجی انجام میشود، از اقتصاد ریاضتی کار گرفت؟
با این سوالها و با توجه به اینکه کنترول بازار مواد غذایی که در یک شبانهروز تا دو برابر قابلیت افزایش بها را دارد، اصطلاح «اقتصاد ریاضتی»، به مانند همیشه فریب مردم است و در نوع خود میتواند «مضحک» باشد.
به این موارد، «تنشهای» اخیر در بین دو رئیسجمهور را نیز اگر اضافه کنیم، یعنی که مردم همچنان باید در گرداب فقر دست و پا بزنند و رهبران آنها با توجه به بودجههایی مختلفی که دارند، به گفتن کلمات زیبا، مقبول و «ناکارآمد» مصروف باشند.
همه این موارد به وضاحت میرساند که دولت و رهبران آن در کنترول مشکلات مردم و رفع نیازهای آنها «ناتوان» است و هیچ برنامه عملی روی دست ندارد و تنها به فکر حفظ قدرت هستند.