افغانستان، سرزمین غم و اندوه برای زنان
اینجا افغانستان است سرزمینی که چندین دهه است در لیست غمگین ترین کشورهای دنیا قرار میگیرد، جغرافیایی که در قرن ۲۱ شاهد دگرگونی های غیر قابل باور شده است، در این مکان جایی که حتی اندکترین شادی از سوی محتسبان دین تکفیر میگردد کسی حق ندارد پا از گلیم خویش فراتر بگذارد چه رسد به آن که بخواهد اعتراضی علیه ظلم و ستمی که بر آنان میرود لب بگشاید.
بله تمام خوشی و نشاط یک جامعه خلاصه میشود در خوشی اجتماع کوچکی بنام خانواده، کانون کوچکی که همه دغدغههای زندگی سرچشمه از آن میگیرد، طبیعتا این اجتماع کوچک توسط زنان آن اداره میشود هر گاه زنی بتواند بر این اجتماع لبخند بیاورد همه ساکنان آن سرزنده خواهد بود و با تمام قوت برای شکوفایی این اجتماع تلاش خواهد ورزید و این تلاش بدون پشتوانه یک زن تحصیل کرده و آگاه به جایی نخواهد رسید، اما زمانی که این اجتماع کوچک دچار افسردگی شود چه بر سر مملکت خواهد آمد؟ دقیقاً تبدیل به غمگین ترین کشور دنیا خواهد شد.
زنان این سرزمین هر روز برای آگاهی تقلا میکنند ولی همواره از سوی کسانی که خود را ولی دین رسول الله (ص) میدانند سرکوب میگردند، حال نمیدانم واقعاً کردار این طایفه با عملکرد رسول الله که میگفت (ز گهواره تا گور دانش بجوی) چقدر همخوانی دارد «ولله و اعلم» از عقل بالاتر!
رسول الله (ص) که آخرین فرستاده خداوند برای راهنمایی بشر بود چنین رفتاری با سرسخت ترین دشمنان دین نداشت و همواره با مهربانی و شفقت برخورد میکرد اما امروز میبینیم که طالبان با چه روش این جغرافیا را برای زنان تحصیلکرده کرده و تحصیل طلب به جهنم مبدل کرده است.
این طبیعی است انسان زمانی میتواند یک ایدیولوژی را مملو از نفرت بسازد که برای قبولاندن آن بر جامعه از خشونت کار بگیرد و به شکل سیستماتیک نفرت را مثل زهر بر تمام وجود آن (ایدیولوژی) تطبیق کند، حال آن که این نفرت از کجا سرچشمه میگیرد و چه کسانی باعث و بانی اصلی این نفرت پراکنی است شاید بر همگان معلوم باشد و طالبان هم ماموران جان فدای این نفرت انگیزی از سوی باداران خود که برای رسیدن به هدف از هیچ نوع راهکاری دریغ نمیکنند شده اند.
طالبان با رفتار های خشمگین، توهین و تحقیرآمیز با سواستفاده از دین و احادیث شرایط را برای خانم ها و در مجموع برای خیلی از افراد جامعه افغانستان طوری ساخته است که بسیاری از زنان و مردان عقدهای و به نحوی در تلاش ترک کشور بوده و با رسیدن به جای امن، خارج از کشور به سنت ها پشت کرده و به مقدسات توهین کنند، این کار برگرفته از همان مفکوره های میانخالی است که از طالبان به شکل دیگر میآموزند و بجای پایبندی به مقدسات بیشتر به سوی برهنگی و متنفر شدن از دین اسلام پیش میروند، زیرا در آخرین مورد شاهد آتش زدن چادر توسط برخی از زنان معترضی در اروپا بودیم، که در زمان تسلط طالبان بارها مورد اهانت و تبعیض در شهر کابل قرار گرفتهاند.
اگر افراد جامعه اینگونه مورد شکنجه، توهین و تحقیر قرار نگیرد و کسی مانع تحصیل و کار خانم ها بیرون از منزل نشوند، آزادی هر فرد براساس چهار چوب اسلامی داده شود هیچ وقت به حجاب اسلامی و مقدسات اهانت نخواهد شد.
طالبان با ورود به کابل مکاتب را بروی دانش آموزان دختر که بالاتر از صنف ششم بودند در تمام ولایات افغانستان بسته اند، چون خوب میدانند زنان آگاه هرگز زیر بار ظلم نخواهند رفت، چنان که میبینیم زنان برای طبیعی ترین حق خود که آموختن علم و شغل زدایی است همه روزه به خیابان های کابل و برخی از ولایت های دیگر آمده و فریاد عدالت خواهی سر میدهند اما از سوی طالبان سرکوب میشوند…
این کار طالبان به وضوح نشان میدهد که تا چه اندازه آنها از چراغ علم و روشنایی هراس دارند، تا چه حد از ترس اینکه مبادا روزی برسد که انقلاب زنان آنها را از اریکه قدرت به زمین زند هراس دارند، پیداست که جامعه قدرتمند زنان تحصیلکرده میخواهد و این سخت برای کسانی که همه تمرکزشان تاریک نگهداشتن این کشور است تا بادارانشان به هدف خویش برسند غیر قابل قبول است.
خدیجه موسوی