ارزگان؛ ادامه نسل کشی سازمان یافته

افغانستان همیشه شاهد رویدادهای مهمی بوده که با اتفاق یک رویداد تازه به باد فراموشی سپرده شده است.

در چند ماه اخیر به ویژه سال روان، حادثات عمده ای در افغانستان رخداد که عمده ترین آنها قوم خاص و مردم خاصی را هدف قرار داد.

این قوم به دلیل اهمیت به تعلیم و درس، حاضر هستند با هر شرایطی در مکاتب حاضر شوند؛ حاضر هستند در هر شرایطی در مراسم مذهبی شان اشتراک کنند؛ اما در یک برنامه سازمان یافته مورد هدف قرار می گیرند.

حادثه و رویداد ارزگان خاص که تنها مربوط به دو قریه هزاره بود، عاملی بود که تمام حوادث اخیر در کشور را تحت الشعاع قرار داد.

در این رویداد که بیش از ۴ روز دوام کرد، نیروهای دولتی و امنیتی بعد از مدتی طولانی به منطقه رسیده و اقدام به عقب زدن طالبان مسلح کردند.

رویداد ارزگان بین طالبان مسلح و نیروهای مردمی از جمله جنرال شجاعی بوده از فرماندهان مردمی بوده که متاسفانه در این بین شماری از مردم ملکی از جمله زنان و کودکان به شکل بیرحمانه ای به قتل رسیدند.

در این نبرد که تلفات ملکی داشت و خسارات وارده هم بر مردم ملکی و باشنده گان دو قریه حسینی و کندلان بود، نیروهای دولتی دیر اقدام کردند، هرچند که از همان لحظات ابتدایی حمله طالبان، مردم خواستار کمک شدند؛ اما به این پاسخ هیچ جوابی داده نشد.

جالب اینکه در ابتدای این حمله، وزارت امور داخله از وقوع آن اظهار بی خبری کرده و یا هم کاملا بی تفاوت به قضیه، کشتار مردم از سوی طالبان را در سطح تقابل با یک قوماندان محلی تنزل داده بود.

حادثه ارزگان یک بار دیگر یادآور حادثه میرزاولنگ سرپل، مرکز تعلیمی موعود و شماری از مساجد و مکاتب در کشور شد که در آن بخش عمده ای از هزاره ها به طرز فجیعی به قتل رسیده و دولت نیز دیر اقدام می کند.

تأسف در این است که نه از طرف ادارۀ محلی و نه از طرف نهادهای امنیتی از مرکز، به هر دلیلی، هیچ نوع اقدام عملی برای دفاع از مردم و جلوگیری از حملات طالبان مسلح صورت نگرفته است و بدتر این که برخی از سخنگویان نهادهای امنیتی از چنین اتفاقی اظهار بی خبری می کنند.

مردم حسینی و کندلان تحت حاکمیت دولت قرار داشتند و از حامیان نظام هستند و به همین دلیل هم مورد حمله وحشیانۀ طالبان قرار گرفته ‌و بیش از ۲۰ تن آنها جان باخته و در کنار زخمی های بیشمار، منازل و دوکانهایشان نیز به غارت برده شد.

با توجه به تمام مشکلات و ناگزیری‌ هایی که نیروهای امنیتی دارند؛ اما نهادهای امنیتی و دفاعی مکلف هستند که در حد امکانات خود به اسرع وقت و از هر راه ممکن به کمک مردم در هر منطقه ای بشتابند و از مردم ملکی دفاع کنند.

ناگفته نباید گذاشت که چندی پیش دولت تصمیم داشت نیروهای مردمی به ویژه در مناطق ارزگان خاص را از بین ببرد؛ اما حالا دیده شد که در نبود نیروهای امنیتی، همین نیروهای مردمی هستند که با جان و دل از مناطق شان حمایت کرده نمی گذارند که حاکمیت مخالفین دولت در بخش های دیگری از کشور نیز حکمفرما باشد.

نیروهای مردمی برای مناطقی که بیشتر تحت هدف قرار دارند از سوی مردم به خوبی و با جدیت حمایت می شوند و دولت نیز باید برخلاف حذف آنها، به حمایتشان بپردازد.

نگران کننده است وقتی می بینی در طی این مدت سرقوماندان اعلی قوای مسلح کشور، که مسوولیت دارد تا بدون در نظر داشت تعلقات قومی، سمتی و زبانی، تامین امنیت کشور و حفظ جان و مال مردم را فراهم کند، در این مدت هیچ واکنشی نشان نداد.

نباید فراموش کرد که در شعارهای حکومتی گفته شده که حق برابری، حق مسلم مردم است.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *