جامعه مدنی و غارت + تصویر

اختصاصی خبرگزاری خاورمیانه / میز اجتماع – جامعه مدنی

یکی از استادان دانشگاه کابل هرباری که می‌خواهد در مورد نهادهای جامعة مدنی کشور صحبت کند، به اشتباه «جامعة معدنی» می‌گوید.

این استاد دانشگاه کابل با کسی شوخی ندارد. او وقتی جامعه معدنی می‌گوید، در حقیقت فکر می‌کند که این نهادها، حیثیت معدن را داشته و هرکسی که به آن دست یابد، پول‌دار خواهد شد. تجربة ده‌سال پسین کشور نیز نشان می‌دهد که فعالان جامعه مدنی افغانستان، از این نهادها بیش‌تر استفادة ابزاری نموده و به آن‌ها به از منظر یک موسسة انتفاعی نگریسته‌اند.

چرا از نهادهای جامعه مدنی به عنوان یک موسسة انتفاعی استفاده می‌کنیم؟ چرا فعالان جامعهة مدنی مان، از این‌نهادها برای ثروت‌اندوزی کار می‌گیرند؟ آیا جامعة مدنی، جامعة معدنی است؟

باور من این است که ریشه‌این مشکل بر می‌گردد به نوع نگاهِ ما افغانستانی‌ها به نهادهای جامعه مدنی. باید اعتراف کنیم اگر مردم سایرِ کشورهای دنیا عضویت در نهادهای جامعه مدنی ر یک امر داوطلبانه و رضاکارانه می‌دانند، اما ما در این‌جا عضویت در این نهادها را عضویت در دسته‌های رهزنی و وسیله ‌ای برای سهیم شدن در تاراج می ‌پنداریم. ما فکر کنیم که نهادهای جامعه مدنی همان دسته ‌های راهزنی اند که برای ثروت ‌اندوزی و غنیمت ‌جویی تأسیس یافته و بنابراین، آدمی باید عضویت آن سازمانی را بپذیرد که برای اعضایش بیش‌تر پول می‌پردازد.

نگاه ما به نهادهای جامعه مدنی در حقیقت متأثر از ساختار جامعه‌مان می‌باشد. جامعه‌ما، جامعه قبیلوی است. یکی از ویژگی‌های نظام‌های قبیلوی، غارت‌گری می‌باشد.

بلاشر، در مورد این ویژگی زندگی قبایلی می‌نویسد: «منبع درآمد دیگری که کمتر از دیگر منابع درآمد نیست عبارت است از نبردهای مسلحانه که «رزیه» خوانده می شود. «رزیه» گاه منحصر است به حمله چندمرد بدوی به گروهی یا کاروانی که از جماعات خود جدا افتاده اند، گاه به عکس، شامل مقدمات و اقدامات وسیعی است که ممکن است حتی به فراهم آمدن چندین هزار جنگجو بینجامد و غرض از آن به دست آوردن چراگاه‌ها و چاه‌های تازه ‌ای است که برای کوچ‌های فصلی آنان مناسب‌تر باشد».

بنابراین، گفته می‌توانم که استفادة ابزاری ما از نهادهای جامعه مدنی نیز ریشه در همین ویژگی زندگی قبایلی دارد. حضور رسم غارت‌گری در جامعه مان باعث گردیده است که مردم‌مان سربازان غنیمت‌جو و رهبران مان سردسته‌گروه‌های رهزنی و نهادهای جامعه مدنی مان همان گروه‌های غارت‌گری باشند.

سرباز غنیمت‌جو مفهوم خوبی برای شناختِ مردم افغانستان و عرصه‌سیاست و فرهنگ شان است. در سرزمین ما هر چیز در پرتو غنیمت تعریف می‌شود. در این‌جا نه سرزمین قداست دارد و نه منافع ملی و ایدئولوژی، آن‌چه که مقدس است دست یافتن به غنایم می‌باشد: دست یافتن به غنیمت اگر با لشکرکشی به یک کشور همسایه صورت گیرد، باید لشکر کشید( مانند احمدشاه ابدالی) و اگر با فروختن کشور به دست آمدنی باشد، باید کشور را فروخت. سرباز غنیمت‌جو همه چیز را با معیار غنیمت می‌سنجد.  غنیمت در قاموس مردم افغانستان تبدیل به یک ارزش شده و بار منفی ‌اش را از دست داده است. در حالی که غنیمت همان دزدی و تاراج‌گری است، بسیاری‌ها آن را هدیه اللهی نیز می‌دانند.

در کتاب «عروج بارکزایی» آمده است: «قافله بزرگی از ایران که به سوی قندهار می‌رفت، روزی در جوار گرشک رسید. دوست محمدخان و برادرش محمدعظیم خان آن را در چنان حال بی‌چیزی، هدیه‌ای خداوندی! دانسته درصدد آن شدند که در کمین آن نشینند. ایشان راه را بر قافله بستند و همین که نزدیک شدند، ایشان برخاستند و حمله ‌ای موحش به تجار بردند و تمام مال التجاره را از دست ایشان گرفتند و مبلغ چهارلک روپیه را تصاحب کردند».

بنابراین، باید در سرزمینی که مردمان آن اموال غارتی را هدیه خداوندی بپندارند، نوع نگاه‌ها به همه چیز از منظر غارت تعریف خواهد شد نه چیز دیگر.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *