شکست ابرقدرتها از افغانستان آغاز میشود؛ آمریکا از طلوع تا غروب…
آمریکا نه اولین ابرقدرت جهان است و نه اخرین ابر قدرت جهان خواهد بود، این جهان امپراطوری های زیادی را دیده است و قدرتهای زیادی را در دل خود دفن کرده است و آمریکا هم یکی از همین قدرتهای است که طلوع کرد و اوج گرفت و حال در حال غروب است و به زودی شاهد فروپاشی قدرت این کشور و این قدرت بزرگ خواهیم بود.
آمریکا قبل از مهاجرت اروپاییها
نخستین انسانهایی که به قاره آمریکا پاگذاشتند، بخشی از موج مردمانی بودند که به آرامی از آفریقا گذر کرده به قارههای دیگر رفته بودند. پارهای از این مردمان حدود یکصد هزار سال پیش ابتدا به آسیا و اروپا مهاجرت کردند. زمانی گروههای اندکی از همین مردمان به اقیانوس آرام رسیدند و حتی از اقیانوس نیز گذشتند و خود را به استرالیا رساندند.
این نخستین آمریکاییان سنگنگارهها و گورستانهای و برخی اشیا دیگر بجا ماندهاست. بومیان و سرخپوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه آن پدیدآوردن تمدنهایی بود که در اوج شکوفایی به عالیترین مدارج تمدن باستانی نایل شدند. این تمدنها، مایا، تول تکها، آزتکها، اینکاها نام داشتند.
آمریکا بعد از سفر اروپاییها
گفته میشود که مردمان شمال اروپا مانند وایکینگها بارها به سواحل شرقی آمریکا آمده بودند ولی موج مهاجرت اروپاییها، پس از سفرکریستف کلمب از کشور پرتغال به این قاره آغاز شد.
اسپانیاییها در منطقه فلوریدای امروز ساکن شدند. بریتانیاییها شهر جیمز تاون در ویرجینیای امروز را آباد کردند، هلندیها نیو آمستردام را که اکنوننیویورک خوانده میشود، ساختند و فرانسویها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه میسی سی پی ساکن شدند.
نام «آمریکا» به احتمال زیاد از نام دریانورد ایتالیایی آمریگو وسپوچی مشتق شدهاست. این دریانورد سفرهای اکتشافی خود در قاره جدید را ازبرزیل کنونی شروع کرد و در نقشهبرداری از سواحل قاره آمریکا نقش مهمی ایفا کرد.
آمریکا در دوران استعمار
به نقل از مستعمرات سیزدهگانه نوشته مناطق مختلف شرقی آمریکا چند بار بین قدرتهای بزرگ اروپایی دست به دست شد. مهاجران بریتانیایی در بخشهای زیادی از سرزمین جدید مستقر شدند و این بخشها بهصورت مستعمرهٔ بریتانیااداره میشد. نبردهایی نیز بین مهاجران اروپایی و مردمان بومی آمریکا بر سر مالکیت زمین درمیگرفت. قسمت بزرگی از سرزمینهای شرقی قاره آمریکا مستعمره بریتانیا بود و تجار بریتانیایی با استفاده از نیروی کار رایگان بردگان آفریقایی از طریق بندرهای غربی این کشور مثل منچستر و گلاسگو و لیورپول سیستم تجاری بسیار پرسود و بیسابقهای ایجاد کردند. دولت بریتانیا برای تأمین مخارج جنگهای استعمار و رقابت با قدرتهای دیگر اروپایی ابتدا مالیاتهای تجارت بین این کشور و مستعمرات آمریکایی را بالا برد، و سپس بطور فزاینده اقدام به دخالت و کنترل تجارت نسبتاً آزاد بین بریتانیا و مستعمراتش در قاره آمریکا کرد. این دخالتها تا حدی بود که اقتصاددان مشهور آدام اسمیت در مورد عواقب آن به دولت بریتانیا هشدار داده بود. تجار و مستعمرهنشینان از پرداخت این مالیات ناراضی بودند و بالاخره به شورش علیه حکومت بریتانیا دست زدند. دولتهای اسپانیا و فرانسه که در آن دوران بزرگترین رقیب امپراتوری بریتانیا بودند، اقدام به کمک مالی و تسلیحاتی شورشیان کردند به این امید که بتواند دست بریتانیا را از مستعمرات وسیع آمریکای شمالی کوتاه کرده، آمریکا را تبدیل به متحد خود در مقابل بریتانیا نمایند.
از صلح با بریتانیا و استقلال مستعمرات تا جنگهای داخلی
جنگهای انقلاب آمریکا از آوریل ۱۷۷۵ با نبرد لگزینگتون آغاز و در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. استقلال ۱۳ مستعمرهٔ آمریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال آمریکا در ۴جولای ۱۷۷۶ بدست آمد. این ۱۳ مستعمره سابق در حالی اعلام استقلال کردند که هیچیک هنوز دارای ویژگیهای حقوقی یک دولت/ایالت نبودند. با رفع مسائل حقوقی در ۱۷۷۷ و امضای اولین پیمان اتحاد در ۱۷۸۱، ایالات متحده آمریکا متشکل از ۱۳ ایالت بنیان گذاشته شد.
سال ۱۸۶۱، جنگ داخلی آمریکا رخ داد که یکی از خونینترین جنگها از این نوع در جهان میباشد. علت این جنگ به بردهداری در ایالات جنوبی مربوط میشد که آبراهام لینکلن خواهان براندازی آن بود. این جنگ در سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به رهبری لینکلن، پایان گرفت.
سال ۱۸۶۱، جنگ داخلی آمریکا رخ داد که یکی از خونینترین جنگها از این نوع در جهان میباشد. علت این جنگ به بردهداری در ایالات جنوبی مربوط میشد که آبراهام لینکلن خواهان براندازی آن بود. این جنگ در سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالیها به رهبری لینکلن، پایان گرفت.
آمریکا از اوج تا غروب در ۲۰۰ واژه
بعد از جنگهای جهانی و عصر صنعت آمریکا رشد کرد و در عصر تکنالوژی این رشد چشمگیرد و با افزایش سرمایه و ایجاد برنامه و استراتیژی آمریکا آهسته، آهسته وارد شد و میدان قدرت در دنیا و در آنزمان روسیه ابر قدرت جهان بود و این دو قدرت بزرگ جهان را بلوک بندی کردند و بلوک شرق و غرب با هم درگیر شدند.
بلوک شرق پیروز شد و بلوک غرب در پی جنگ سرد شد و جنگ سرد تا جای پیشرفت که بلوک شرق را درافغانستان شکست دادند و با شکست شوروی سابق آمریکا ظاهراً تک تاز عرصه بین الملل شد و این تک تازی تا قرن ۲۱ هم ادامه پیدا کرد.
اما بعد از قدرتمند شدن کشورهای روسیه، چین، ایران در بلوک شرق و ایستاده شدن شان در مقابل استراتیژی های آمریکا این کشور را درمانده کردند و حال با این درمانده گی دارند برنامه می ریزند که حتی اقل افغانستان را حفظ کنند.
روسیه و ایران، آمریکا را در سوریه شکست داند و چین آمریکا در اقتصاد شکست داد و قدرت در دنیا دوباره دو تقسیم شد و جهان دوباره بلوک بندی شد و این طرف هم چین در عرصه اقتصاد آمریکا را به زانو در آورد و حال دارد همرایش بازی میکند و این استراتیژی آمریکا را شکست داده است.
نقش اتحادیه اروپا در شکست آمریکا
اروپا بعد از جنگ جهانی دوم، ناتو را ساختند و در جنگ با تروریسیم اتحادیه اروپا برای تضعیف آمریکا همرایش همکاری کرد و قدرت آمریکا را در جهان پراگنده ساختند از جنگ افغانستان، تا عراق و دیگر کشور و بعد از مدتی کشورهای اروپایی جنگ را رها کردند و آمریکا بخاطر حفظ هژمونی خود هم که شد در این کشورها ماند و این پراگنده گی برای آمریکا خیلی گران تمام شد. و اتحادیه اروپا حال با همکاری یک دیگر در پی تضعیف آمریکا استند.
غروب آمریکا و طلوع قدرتها دیگر
بلوک بندیها تازه در جهان ظاهراً دو تقسیم است یکی شرق و یکی هم غرب ولی در داخل این بلوکها قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی تقسیم میشود و این برای ثبات در جهان اهمیت زیادی دارد و در هر بلوک تقسیم قدرت از تمامیت خواهی دیگر قدرتها میکاهد و این سبب میشود که جهان برای چند قرن دیگر در یک آرامش نسبی به سر ببرد البته اگر جنگ اتمی اتفاق نیفتد.
ندیم پارسینا