افغانستان میدان جنگ قدرتهای بزرگ؛ حکومت امانی تا وحدتملی
افغانستان و مخصوصاً شمال آن؛ نقطۀ استراتیژیک برای قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی است و از دیر زمانی جغرافیای مورد نظر برای قدرتها بوده است؛ در زمان حضور و بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی؛ این جغرافیا در درگیری بین روسیه فعلی و امریکا بود؛ ولی این روزها چین، تروریستهای ازبکستانی و… به این جمع اضافه شدهاند.
بعد از حملات ۱۱ سپتمبر و سقوط برجهای تجارت جهانی در نیویارک؛ جورج بوش، رئیسجمهور وقت امریکا در سخنرانی خود اظهار داشت که «جهان یا با ما است و یا علیه ما»؛ این حرف یک پیام داشت که هر کس با ما نیست با تروریستها است و با همین حرف نیروهای ناتو به رهبری امریکا وارد افغانستان شدند و در چند ماه طالبان مسلح شکست خورد.
حکومت موقت به رهبری حامد کرزی تشکیل شد و در دورههای موقت و انتقالی سردرگم بود؛ اما در نخستین دروه ریاست جمهوری حلقات داخلی با همکاری امریکا، شمال را به میدان جنگ تبدیل کردند و جنوب را میدان مواد مخدر ساختند.
در طول یکونیم دهه دموکراسی، بستر جنگ از جنوب به شمال هموار شد و شمال به مرکز تروریسم تبدیل شد که حتی دو بار ولایت کندز سقوط کرد و بغلان به عنوان گلوگاه شمال ناامن شد و بارها احتمال سقوط ولایت بغلان میرفت.
فرماندههان جمعیت که اکثرشان از مردم اندراب استند؛ مانع سقوط بغلان شدند و این ولایت که چندین سال در امنیت کامل به سر میبرد یکباره ناامن شد و معاهده «دندغوری» را گلاب منگل، وزیر سرحدات و قبایل امضا کرد؛ حال گلوگاه شمال برای کسانی که از کابل به شمال میروند؛ به پرتگاه مرگ تبدیل شده است، شاهراه بغلان ـ کندز از ناامنی بیداد میکند و طالبان مسلح در نزدیکی مرکز کندز میآیند، ولسوالیهای تخار بارها سقوط کرد، جنگ تخار، جنگ مواد مخدر شده و بدخشان در آتش لاجورد و افراطیت میسوزد.
سمنگان شبیه اژدهای خاموش نشسته است و انگار به دورههای باستان برگشته و درگیر جنگ با رستم و حکایت تهمینه است، به گفته خبرنگاران چنان فضای بسته اطلاعرسانی در این ولایت حاکم است که کسی به سادهگی نمیتواند به خبرها مهم دسترسی پیدا کند.
بلخ در آتش طالب میسوزد؛ اگر عملیات مشترک والی بلخ با محمد علی محقق رهبر حزب وحدت در زون شمال نمیبود؛ گفته میشود که ولسوالی چمتال در آستانۀ سقوط بود
در بعضی از ولسوالیهای جوزجان داعش قدعلم کرده است، در میمنه هم چند بار جنگ تا دروازه ولایت آمده است و در روز روشن در داخل شهر متنفذین قومی ترور میشوند و کسی حاضر به پاسخگویی نیست.
از طرف دیگر جنرال دوستم، معاون اول ریاست جمهوری در اوایل حکومت بارها به جنگ گروه تروریستی داعش در ولایتهای جوزجان و میمنه رفت و در یکی از این سفرها، ماجرای احمد ایشچی به دامنش وصله زده شد و او را در کابل خانهنشین ساختند و به گفته سخنگوی حزب جنبش ملی، جنرال دوستم بخاطر بیماری به ترکیه رفت و حال بخاطر ایجاد ائتلاف «نجاتافغانستان» حکومت مرکزی برایش اجازه ورود به کشور را نمیدهد، این مطلب را عطا محمد نور در بیانیه خود در عید قربان یادآوردی کرد.
استاد عطا متغیر دیگر در شمال است که چندین سال به حیث والی در بلخ کار میکند و هوادارانش لقب «امپراطور شمال» را به او دادهاند؛ این لقب از جایگاه سیاسی و اقتصادی نور بر میآید.
حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین کشور بارها خواهان برکناری عطامحمد نور شده بود؛ اما با مخالفت مارشال فهیم مواجه شده و موفق به برکناری وی نشد.
رئیسجمهور غنی نیز میخواست عطامحمد نور را برکنار کند؛ اما او در یک ترفند، دوباره خود را به عنوان والی مقرر کرد و رئیسجمهور غنی در کارزارهای انتخاباتی به عطا لقب «والی پادشاهساز» داد.
عطامحمد با مردم، رسانههای داخلی و خارجی رابطۀ خوبی دارد و گفته میشود که با کشورهای خاورمیانه و روسیه هم رابطه دارد که این باعث نگرانی امریکایی شده است؛ اما این طرف هم رابطه خود را با غرب خوب مستحکم کرده است.
با این همه؛ ولایت های شمال و شمالشرق افغانستان امن بودند و رهبران آنها نیز زیر ذرهبین قدرتهای منطقهای نبودند و حال با ایجاد ناامنی؛ هر متغیر داخلی به چندین متغیر خارجی وابسته است و این وابستهگیها قدرتهای بزرگ را وادار به رویارویی میکند.
منابع طبیعی افغانستان از جمله مواردی است که قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی دنیا چشم به این کشور داشته باشند و در تلاش برای نفوذ در افغانستان باشند.
چین از کشورهایی است که این روزها به لاجورد بدخشان تمایل نشان داده؛ چون این سنگ در بازارهای چین، فروش خوبی دارد.
در همین حال هند، آلمان، امریکا، روسیه و… همه در حال درگیری در ولایتهای شمال استند و حال که این ولایتها میدان جنگ قدرتهای بزرگ شده است، رهبران در هر همایش میگویند که افغانستان نباید میدان جنگ قدرتهای بزرگ شود که بنا بر قراین و نشانهها، این امر اتفاق افتاده است.
اما برای رهایی افغانستان از میدان نبرد قدرتهای بزرگ؛ ایجاد راهبردی اساسی با یک متحد استراتیژیک و پیوستن به یک بلوک مشخص است؛ چون بارها افغانستان از همین ناحیه ضربه دیده است.
در بیطرفی جنگ جهانی دوم و در این اواخر در پیوستن یک جمع از رهبران به بلوک شرق و پیوستن یک بخش به بلوک غرب، افغانستان میدان جنگ شده است.
از حکومت امانی تا وحدتملی؛ همه گفتهها در قالب حرف مانده و کار عملی صورت نگرفته است، هر حکومتی که بر کرسی نشسته؛ کارکردهای حکومت قبلی را نقد کرده و چندین سال وقت را صرف ساختن پلانهای جدید کرده است.
بحث داغ که این روزها در افغانستان جریان دارد بحث داغ مذهبی، زبانی و قومی است که قدرتهای بزرگ از این حربهها استفاده میکنند.
به خوبی میتوانیم ببینیم که یک جمع خودشان را در مساجد شیعهها انتحاری میکنند و به خودشان «داعش» میگویند و یک جمع دیگر هر روز برای یک زبان دیگر، تعیین تکلیف میکنند و این تعیین تکلیفها عصبیت قومی را بار میآورد و یک جمع دیگر قصد دارند همه اقوام افغانستان به یک نام یاد شوند و به همین خاطر هم که شده توزیع شناسنامههای الکترونیکی را متوقف کردهاند.
مشکلات فرا راه دولتمردان به حدی انبوه است که به دشواری میتوانند به طرف اصلاحات و حکومتداری خوب گام بردارند؛ اما این کار باید صورت گیرد.
اگر اینبار فصل جنگ سرد در افغانستان تمام شود که اگر واقعگرایانه بیندیشیم؛ تاجای هم این فصل تمام شده؛ اما همه قدرتها از شروع جنگ اتومی در هراس استند، اگر شروع این جنگ در افغانستان باشد، دنیا آباد نمیماند؛ چون تنها ۹۰ درصد اتوم دنیا نزد قدرتهای بزرگ مثل روسیه و امریکا است و این رویارویی باعث نابودی دنیا خواهد شد.
اما در افغانستان که چندین دهه جنگ طاقتفرسا جریان داشته و دارد؛ جنگ سرد و جنگ روانی هم قابل هضم نیست و این جنگ باید محار شود و سازمان ملل و سازمان صلح جهانی باید در مورد جنگ در افغانستان بازنگری کنند و نگذارند این جنگ در ادامه به نابودی دنیا ختم شود.
ندیم پارسینا