چرا ما به کنفرانس چچن دعوت نشدیم؟

این روزها رسانه های محلی -تکرار میکنم محلی- آکنده از مطالب و تفاسیری است که کنفرانس چچن را محکوم کرده و به اهداف همایشی که توسط تنی چند از علما و مدارس و مذاهب اسلامی در پایتخت چچن برگزار شد به دیده شک می نگرند. به ویژه آنکه این همایش، از گفتمان و مراکز دینی اساسی عربستان سعودی دعوت به عمل نیاورده بود و بدتر از آن نتایج نشست مذکور بود که تنها بخشی از حنبلی ها را جزو اهل سنت و جماعت می دانست .

از بیانیه ای که هیأت علمای ارشد عربستان در پی کنفرانس چچن صادر کرد استقبال می کنم و خوشحالم که در حرکتی قابل توجه و برای نخستین بار، اندیشمندان ما خواستار برگزاری یک گردهمایی جهانی، برای بررسی همین مسأله شدند لذا من هم با صدای رسا اعلام میکنم که ما باید «عدم دعوت از گفتمان دینی عربستان» چنین کنفرانسی را مورد نقد داخلی قرار داده و آن را با جسارت علمی بازبینی کنیم تا دیگر خود را در حاشیه میدانی نیابیم که زمانی رهبری و سیادت آن را بر عهده داشته ایم.

با متهم کردن روسیه یا حتی برزیل راه به جایی نخواهیم برد یا اینکه بگوییم عده ای فرقه گرا با انحرافات عقیدتی پشت آن بوده اند هم فایده ای ندارد یا حتی نتیجه معکوس دارد؛ آنان ما را به این همایش دعوت نکردند زیرا گفتمان دینی ما غرق در برچسب زدن، طرد و نارسیسم وخویش برتربینی است زیرا از خیل کثیر اهل سنت تنها عده اندکی را به رسمیت شناختیم و بقیه را متخلف و دارای گرایش های عقیدتی و اسلوب شبهه ناک و شک برانگیز می دانیم.

سؤال اینجاست: آیا حتی شده یک نفر از علما ومبلغان گفتمان دینی ما، از انبوه محکومیت و تردید و انکار سر برون کند تا ما را به یک گفتگوی سازنده و انگیزشی هدایت کند با محوریت این پرسش که: چرا ما را از اهل سنت استثنا کرده و برای کنفرانس دعوتمان نکردند؟

در پاسخ به این سؤال، تا جای ممکن و در حد اختیارات خودم به مطالب ذیل اشاره می کنم؛ اول اینکه آیا واقعا ما در ارزیابی واکنش ها نسبت به گفتمانمان تا حدی جدی هستیم که میزان پذیرش، استقبال ومحبوبیت مان را در چچن، بوسنی، ابخاز، افغانستان و یا حتی داخل جوامع سنی عراق و سوریه بسنجیم؟! با توجه به ادبیات مخوفی که در جوامع مذکور، تبعات زیانباری برای گفتمان سلفی محلی داشته و همچنان پیامدهای ناگواری در بردارد.

آیا ما در ریشه کن نمودن جوانب افراط و تحجر در گفتمان خود موفق عمل کرده ایم؟ افراطی که لکه ای سیاه بر پیشانی گفتمان ما زده است.. آیا ما حتی شده در برابر خودمان، به این اقرار کنیم که کار این گفتمان غیر منعطف –و نمونه های تکثیر شده آن- به تقسیم جامعه درونی عربستان رسیده است و بهترین مثال این است که به خطبه جمعه یا سخنرانی یکی از بزرگترین و محبوب ترین سخنران های سعودی حاضر شویم.

ثانیاً شما را به مقاله روزنامه نگار و نویسنده بزرگ عربستان “زیاد الدریس” ارجاع می دهم آنجا که صراحتا عنوان می کند «انتخاب گزینشی، طرد کردن و تبعیضی که از معایب کنفرانس چچن قلمداد می کنیم از گروزنی شروع نشده بلکه در سالهای گذشته خود ما ریشه دارد؛ زمانی که یکی از دانشگاه های ما کنفرانسی درباره سلفیت برگزار کرد و به آن صفت “کنفرانس جهانی” داد اما از ده ها فرقه و مذهب اسلامی که با ما تفاوت دارند، حتی یک سخنران هم دعوت نکرد تا مبادا نظر مخالفی بشنوند و این روند گزینشی را دیگر دانشگاه های محلی نیز در پیش گرفتند و هنوز هم مدارک این همایش ها موجود است و می توان در آنها، تمامی خصوصیاتی که به کنفرانس گروزنی نسبت می دهیم را بیابیم از جمله محدود کردن چارچوب تعریف اهل سنت و جماعت.

شاید اتهام زدن تا حدودی کینه ما از دعوت نشدن را التیام بخشد اما هرگز کمکی به تشریح دلایل بنیادی و اصلی نخواهد کرد. عقل می گوید: گویا کورکورانه دشمن بصیرت و بینش منطقی است.. و من بیش از این اجازه بسط سخن در این رابطه را ندارم.

Author

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *