تاثیرات پیوستن حکمتیار به پروسه صلح

علی رضا صمدی، استاد دانشگاه
علی رضا صمدی، استاد دانشگاه

گلبدین حکمتیار متولد ۱۳۲۶ در ولسوالی امام صاحب ولایت قندوز است. محصل انجنیری دانشگاه کابل بود که به دلیل فعالیت های سیاسی اخراج شد. او نهضت جوانان مسلمان را در ۱۳۴۹ تاسیس کرد، در ۱۳۵۰ به جمعیت اسلامی افغانستان پیوست و در ۱۳۵۸ از آن انشعاب کرد و حزب اسلامی افغانستان را تاسیس کرد. حکمتیار سمت های رهبری حزب اسلامی و نخست وزیری دولت مجاهدین را داشته است. حزب او فعالانه در برابر نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به جهاد پرداخت. حدود ۷۰ الی ۸۰ درصد کمک های ضد شوروی به نیروهای تحت رهبری او پرداخته شد. حکمتیار یک افغان افراطی و تندرو است و از سال ۱۳۵۱ به بعد با تمام دولت های مرکزی افغانستان مخالفت کرده و علیه آن جنگیده است.

حکمتیار بعد از ۱۱ سپتامبر:

با تصرف کابل توسط طالبان، حکمتیار که مخالف طالبان بود به شمال کشور رفت و از انجا به ایران پناهنده شد. با سقوط طالبان از ایران خارج شد و بعداً با مخالفت با تهران برخواست و ایران را اسرائیل دیگری علیه امت اسلامی خواند. وقتی آمریکا میخواست به افغانستان حمله کند، حکمتیار به مخالفت برخواست و اعلام کرد که در برابر آمریکا خواهد جنگید. او چنین کرد، حملات متعددی را علیه خارجی ها و نیروهای دولت افغانستان انجام داد. آمریکا در سال ۱۳۸۲ حکمتیار را به عنوان تروریست جهانی شناخت و برای سر او مبلغ ۲۵ میلیون دالر جایزه تعیین کرد. حکمتیار همچنان در لیست سیاه ملل متحد قرار دارد.

حکمتیار در پیام عید فطر ۱۳۹۲ نیروهای خارجی را متهم کرد که با حمایت از اقلیت ها میخواهند افغانستان را تجزیه کنند. او در این پیام هزاره ها را مورد حمایت آمریکا خواند و آنان را متهم به غصب زمین های پشتون ها کرد و هشدار داد که آنروز فراخواهد رسید که هزاره ها در هیچ گوشه کشور پناهگاهی نداشته باشد و با رفتن خارجی ها به عقوبت دردناک مواجه میشوند که برای نسل های آینده مایه عبرت است. آقای حکمتیار و شهید مزاری در دهه نود میلادی در یک ائتلاف سیاسی قرار داشتند و علیه دولت شهید ربانی جنگیدند.

حکمتیار و صلح:

دولت افغانستان برای پایان جنگ و خشونت و رسیدن به صلح، کمیسیون تحکیم صلح و اخوت اسلامی به رهبری صبغت الله مجددی را در سال ۱۳۸۴، جرگه ملی مشورتی صلح  را از ۱۲ الی ۱۴ جوزای ۱۳۸۹ و شورای عالی صلح را در سال ۱۳۸۹ ایجاد نمود. تلاش ها برای دستیابی به صلح از طریق این شورا و همچنان مستقیماً از جانب حکومت با حزب اسلامی حکمتیار و طالبان ادامه یافت. حکمتیار خروج تمامی سربازان خارجی را پیش شرط صلح میدانست، موضوعی که قابل پذیرش نبود. حکمتیار در زمستان ۱۳۹۰ طرح هفده ماده ای را جهت نجات کشور از بحران پیشنهاد کرد که در آن خروج زمان بندی شده نیروهای خارجی، عدم عملیات نظامی و ترک شهرها و مناطق مسکونی پیشنهاد گردیده بود. در این اواخر گفتگوهای مستقیم و علنی میان شورای عالی صلح و حزب اسلامی حکمتیار در کابل انجام شد که منتج به مسوده هجده ماده ای گردید. هنوز این مسوده به امضای مقامات عالیه هر دو طرف نرسیده و امیدواری های زیادی وجود دارد که آقای حکمتیار در ایزای امتیازات در نظر گرفته شده از خشونت دست بکشد و با پذیرش صلح موافقت نماید.

تاثیرات پیوستن حکمتیار: پیامدهای پیوستن حکمتیار برای نظام و مردم افغانستان را میشود در دو سطح ملی و بین المللی به بررسی گرفت.

الف. در سطح ملی: با توجه به مسوده قرارداد صلح میان حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و حکومت وحدت ملی، پس زمینه های تاریخی، اندیشه ها و کیش شخصیتی حکمتیار، پیامدهای پیوستن ایشان در سطح ملی میتواند به گونه های مثبت و منفی بروز نماید.

تاثیرات مثبت در سطح ملی:

۱- کاهش خشونت: با سقوط امارت اسلامی و حضور جامعه جهانی در افغانستان، تصور و امیدواری افغان ها، پایان یافتن خشونت های چند دهه ای در کشور بود. اما این رویای دیرینه همچنان دست نیافتنی باقی ماند. حزب اسلامی حکمتیار و طالبان به خشونت های گسترده متوصل شدند و زیان های غیر قابل تصور را به نمایش گذاشتند. دولت افغانستان تلاش های فراوانی برای تامین صلح انجام داد و در این راستا شورای عالی صلح را در ۱۳۸۹ ایجاد کرد. پیچیدگی های صلح با طالبان مسلح و حکمتیار و عدم توانایی های لازم شورای متذکره باعث شد صلح به درازا بکشد. حالا که دولت افغانستان و هیات عالی رتبه گلبدین حکمتیار مسوده صلح را امضا کرده اند، با نهایی شدن و اجرایی شدن آن مسلماً خشونت ها در افغانستان کاهش می یابد.

۲- اقتدار حکومت: حکومت که هزینه های زیادی را برای مقابله با گروه های مخالف مسلح انجام میدهد و در مواردی زیادی موفقیت های لازم نداشته است، با اقناع حکمتیار و هواداران وی مبنی بر دست کشیدن از خشونت ها و پذیرش صلح، حکومت میتواند به اقتدار بیشتری دست پیدا کند.

داشتن حکومت مقتدر از نیازمندی های اصلی هر ملت است. افغانستان برای عبور از وضعیت فعلی نیازمند یک حکومت و دولت مقتدر مبتنی بر ارزش های مندرج قانون اساسی است. هرقدر نیروهای مخالف مسلح به دولت بی پیوندد و دولت بتواند بر برنامه های انکشافی تمرکز کند، از اقتدار و مشروعیت بیشتر در سطوح ملی و بین المللی برخوردار می گردد.

۳- ذخیره عظیم منابع: جنگ و تداوم جنگ منجر به صرف هزینه های سنگین بشری، مادی و تسلیحاتی می گردد که دولت افغانستان بدون همکاری جامعه بین المللی نمیتواند از عهده آن برآید. حزب اسلامی حکمتیار که سهمی در جنگ و خشونت ها داشته است، با توقف آن دولت افغانستان میتواند از صرف منابع زیادی جلوگیری نماید و با هزینه کردن آن در بخش های توسعه اقتصادی و یا هم تمرکز جنگ با سایر مخالفین مسلح دست آوردهای بیشتری را داشته باشد.

گرچند حزب اسلامی حکمتیار در جبهه جنگ نقش پررنگی نداشته و فعالیت های آن بیشتر به ماین گذاری در سرک ها متمرکز بوده که برعلاوه نیروهای مسلح، افراد ملکی نیز از آن متضرر شده اند. فراموش نکنیم که افراد حزب اسلامی و هوادارانش در سطح قابل توجه در داخل نظام عملاً وجود دارند که توانسته باعث کارایی کمتر نظام گردند و نظام را از درون به چالش بکشانند. صلح حزب اسلامی با دولت، از بعد مثبت قضیه میتواند باعث کارایی، موثریت و قدرتمندی دولت گردد.

تاثیرات منفی در سطح ملی:

  1. رقابت های منفی حزبی: احزاب سیاسی در افغانستان عملاً دارای بخش های نظامی بوده و با پس زمینه رقابت های منفی همراه بوده است. موضوعی که باعث گردیده احزاب با همدیگر به جنگ های خونینی بپردازند. حزب اسلامی حکمتیار بیشترین جنگ و رقابت های منفی را با حزب جمعیت اسلامی افغانستان داشته است. دراین اواخر که زمزمه های آمدن حکمتیار به کابل و صلح با دولت از موضوعات داغ سیاسی بوده، حزب جمعیت اسلامی نیز گردهمایی های را در سطح رهبری خود داشته تا فعالیت های منسجم تری داشته باشد. در صورت که صلح دولت با حکمتیار به نتیجه برسد، امکان اتحاد شاخه های حزب اسلامی، تحریک و انسجام هواداران آن وجود دارد. احزاب متذکره و هواداران آن دارای افراد مسلح و ذخیره های سلاح هستند، این موضوع میتواند احتمالات برگشت احزاب سیاسی به وضعیت همانند دوره جنگ های داخلی را بوجود آورد.
  2. تشدید قوم گرایی: قوم گرایی از شاخصه های عمده سیاست افغانستان است. ملت بودن در افغانستان هنوز هم با سوالات زیادی همراه است. احزاب سیاسی جایگاه قومی داشته و نتوانسته به احزاب ملی مبدل شوند. قوم گرایی تبدیل به یک چالش جدی نظام گردیده و رقابت منفی احزاب می تواند، قوم گرایی را بیشتر شدت دهد. با توجه به پس زمینه های رفتاری حزب اسلامی و شخصیت آقای حکمتیار، تشدید قوم گرایی به شدت متصور بوده می تواند. پیام عید فطر ۱۳۹۲ حکمتیار میتواند مولفه قوی اثبات این موضوع باشد.
  3. شکنندگی سیاسی: گذشته آقای حکمتیار نشان میدهد که ایشان با هیچ یکی از حکومت های قدیم سازگاری نداشته است. ایشان بیشتر با جنگ و تخاصم آشنایی دارد تا تحمل پذیری و تعامل سیاسی. صلح مطروحه میتواند در آینده نزدیک اشتراک ایشان در قدرت سیاسی را فراهم سازد. اگر آقای حکمتیار همچنان روش های قدیمی را پیشه نماید، شکنندگی سیاسی نظام متصور خواهد بود. رقابت منفی میان حزب اسلامی و جمعیت اسلامی و ممکن احزاب دیگر میتواند شکنندگی سیاسی را در حد زیادی متصور سازد.

ب. در سطح بین المللی:

  1. امیدواری برای دستیابی به صلح در افغانستان: جامعه جهانی در کنفرانس ها و نشست های متعدد از صلح و ادغام مجدد در افغانستان و رهبری صلح به دست افغان ها حمایت کرده و هزینه های هنگفتی را برای صلح افغانستان در اختیار دولت نهاده است. همچنان عده زیادی از سران گروه های طرف صلح را از لیست سیاه کشیده و تامین امنیت در افغانستان را هدف مشترک جامعه بین المللی دانسته است. جامعه جهانی اذعان داشته که از روند صلحِ که حاوی تایید کننده حاکمیت ملی، استقلال و یکپارچگی افغانستان، محکومیت خشونت، قطع رابطه با تروریسم بین المللی، احترام به ارزش های قانون اساسی افغانستان چون حقوق بشر و حقوق زنان باشد، حمایت مینماید. اگر صلح با حزب اسلامی حکمتیار مطابق به شرایط جامعه جهانی به نتیجه برسد، میتواند امیدواری خوبی را در نزد جامعه جهانی برای صلح با طالبان، همچنان ایجاد کند.
  2. تحکیم جایگاه حکومت افغانستان در نظام بین الملل: دولت افغانستان در مورد ختم جنگ، تامین صلح، کاهش فساد، محو کشت و قاچاق مواد مخدر که خواسته های مشترک جامعه جهانی و مردم افغانستان بوده، دست آوردهای محدودی داشته است. این موضوع باعث شده تا اعتبار و حیثیت دولت در نزد جامعه جهانی به شدت آسیب بیبیند. اگر صلح با حکمتیار به نتیجه برسد، جایگاه دولت افغانستان در نظام بین الملل متفاوت از امروز خواهد بود.
  3. تعهدات بیشتر جامعه جهانی به افغانستان: در جهانِ بهم پیوسته کنونی بحران و ناامنی در یک کشور، میتواند اثرات مستقیم و غیرمستقیم بر سایر کشورها داشته باشد. بدون شک ثبات و امنیت در افغانستان به نفع منطقه و جهان نیز میباشد. در افغانستان که برای سالیان متمادی شالوده های یک نظام مقتدر و با ثبات از هم پاشیده بود، منطقه و جهان نیز از آن متاثر گردید. جامعه جهانی در نشست ها و کنفرانس های متعددی پس از سقوط امارت طالبان متعهد شد تا افغانستان را در عرصه های مختلف یاری نماید. فسادهای گسترده باعث گردیده تا کمک های جهانی موثریت لازم را نداشته باشد. اگر صلح با حزب اسلامی حکمتیار با توجه به شرایط موضوعه جهانی به نتیجه مثبت برسد، جامعه جهانی تعهدات بیشتر و طولانی مدتِ را با افغانستان خواهد داشت.

در نتیجه پیوستن حزب اسلامی آقای حکمتیار به پروسه صلح گامی نیکو و مثبت است. دولت و ملت افغانستان و جامعه جهانی بایستی از آن استقبال نمایند. آقای حکمتیار باید جرات به خرچ دهد و بابت اتفاقات ناگوار گذشته از ملت معذرت بخواهد و سلاح های را که در اختیار گروهش قرار دارند در یک پروسه شفاف به دولت تسلیم دهد. دولت بایستی سلاح های موجود در نزد سایر احزاب را نیز جمع آوری نماید. زمینه ثبت و جواز حزب اسلامی حکمتیار و ادغام آن با شاخه های انشعابی محفوظ باشد. اقای حکمتیار اهداف سیاسی اش را از طریق آرای مردم در انتخابات های آینده دنبال نماید و از بغاوت با دولت اجتناب ورزد.

 خبرگزاری خاورمیانه -کابل- افغانستان

علی رضا صمدی، استاد دانشگاه

Author

About Author